برادران مافیا2
که یک دفعه دستانی دور کمر دختر حلقه شد دختر از ترس هینی کشید. و از ترس چشماش رو بست و کمی آروم شد برگشت و نگاهی به شخصی که دستاش رو حلقه کرده بود نگاه کرد چان بود گفت
چان: اینجا سرده پاشو بریم پایین بغل شومینه.
ا.ت و چان باهم به سمت حال رفتن که بقیه اعضا بودن و باهم درحال گپ زدن بودن و با دیدن ا.ت شروع کردن با اون صحبت کردن تقریبا ساعت ۵و۴ بود و ا.ت بخاطر پریو*د بودن کل روز رو خوای بوده و تا الان فقط کمی از دردش خوب شده بوده ..
توی کامنتا حتما بگید پارت بعد رو بذارم یانه؟
چان: اینجا سرده پاشو بریم پایین بغل شومینه.
ا.ت و چان باهم به سمت حال رفتن که بقیه اعضا بودن و باهم درحال گپ زدن بودن و با دیدن ا.ت شروع کردن با اون صحبت کردن تقریبا ساعت ۵و۴ بود و ا.ت بخاطر پریو*د بودن کل روز رو خوای بوده و تا الان فقط کمی از دردش خوب شده بوده ..
توی کامنتا حتما بگید پارت بعد رو بذارم یانه؟
۱.۴k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.