پارت ۴
_مامان بابام من یکم سر درد دارم میشه بریم خونه
مامان ات:باشه عزیزم الان میریم
بابای ته:کجا به همین زودی هنوز دو دقیقه نیس اومدین
_نه دیگه مرسی عمو حالم خوب نیس
بعد مامان بابام بلند شدن و بعد خدافظی با عمو و زن عموم از اونجا رفتیم اون تهیونگ اسکل هم دیگه نیومد پایین خداروشکر سوار ماشین شدیم و به سمت عمارت خودمون حرکت کردیم درسته تهیونگ خوشگل بود جذاب بود رو دستش پیدا نمیکرد کسی ولی مهم ذاتش بود که متاسفانه این خیلی عوضی بود قطعا هر کی با هاش رل میزد فقط برای سه چهار روز همین بعد اینکه ازشون استفاده کرد اونا رو مث یه دستمال دور میندازه بعد اینکه رسیدیم من یه راس رفتم تو اتاقم و دراز کشیدم رو تخت و سعی کردم بخوابم با همون لباسا و همون آرایش که کم کم چشام گرم شد و خواب رفتم...
مامان ات:باشه عزیزم الان میریم
بابای ته:کجا به همین زودی هنوز دو دقیقه نیس اومدین
_نه دیگه مرسی عمو حالم خوب نیس
بعد مامان بابام بلند شدن و بعد خدافظی با عمو و زن عموم از اونجا رفتیم اون تهیونگ اسکل هم دیگه نیومد پایین خداروشکر سوار ماشین شدیم و به سمت عمارت خودمون حرکت کردیم درسته تهیونگ خوشگل بود جذاب بود رو دستش پیدا نمیکرد کسی ولی مهم ذاتش بود که متاسفانه این خیلی عوضی بود قطعا هر کی با هاش رل میزد فقط برای سه چهار روز همین بعد اینکه ازشون استفاده کرد اونا رو مث یه دستمال دور میندازه بعد اینکه رسیدیم من یه راس رفتم تو اتاقم و دراز کشیدم رو تخت و سعی کردم بخوابم با همون لباسا و همون آرایش که کم کم چشام گرم شد و خواب رفتم...
۲۱.۶k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.