فیک گنگ مافیایی سیاه ادامه پارت 26
&: میشه از توی داشپورت ماشین یه جعبه سیگار به من بدید...با بوی سیگار که مشکلی ندارید؟
+: اگه شیشه ی سمت خودتون رو بدی پایین...نه ندارم
&: اوه...بله چشم
تهیونگ که هیچ وقت سیگار نمیکشید...اون موقع هم که مافیا بود مواد بیشتر مصرف میکرد...اونم اصل جنس...همشون از افغانستان و ترکیه میگرفت...میگفت که سیگار به سیسش نمیخوره...حالا چرا باید توی ماشینش داشته باشه...واقعا همه چی خیلی عجیبه...باید حواسم رو جمع کنم
+: الان براتون ورمیدارم
از گوشه چشم میدیدمش...که داشت دستش رو میبرد سمت تفنگ که به خودش بسته بود...همین که تفنگش رو اومد بیرون...و گرفت سمت من برگشتم سمتش...و مچ دستش رو گرفتم و چرخوندم و سر تفنگ رو بردم پایین...و با اون یکی دستم یه قیچی که توی داشپورت ماشین بود رو برداشتم...به نظر تیز میومد...سر قیچی رو فرو کردم توی مچ دستش...تفنگ رو از درد مچ دستش ول کرد...تفتگ رو برداشتم و دوتا تیر زدم به پاهاش...فریادی از درد زیاد کشید...یه دستمال از توی کیفم در اوردم و بستم به دهنش که صداش بیرون نره
+: خب...پس میخواستی منو رو بکشی یا تهدیدم کنی و ازم اخاذی کنی...بیخیال فقط من رو ببر همون جایی که میخواستی ببری...زود باش...وگرنه یه تیر دیگه خالی میکنم توی مخت...ولی ببین...وای به حالت اگه بخوای دورم بزنی و من رو ببری ناکجاآباد خودت رو مرده بدون...ادرسی که رییست برات فرستاد رو نشونم بده
گوشیش رو از توی جیبش در اورد...و پیام رو بهم نشون داد
+: خوبه....نصف راه رو رفتیم...ببین من بهترین نیروی پلیس کره جنوبی هستم...اینم کارت شناساییم
از توی کیفم در اوردم و بهش نشون دادم
&: خانم...
+: جنا هامان هستم...البته اسم کره ای من نیست...خانم هامان صدام کن
&: بله...خانم هامان...من پوزش میخوام...من زن و بجه دارم بهــ...
+: اگه زن و بچه داری و برات مهم هستن پس چرا اسلحه قاچاقی گرفتی دستت؟!...مارک این تفنگ مال ایتالیا نیست...مارک کره ای هست...بگو ببینم این تفنگ رو کی داده؟!
🄲🄾🄽🅃🄸🄽🅄🄴🅂
+: اگه شیشه ی سمت خودتون رو بدی پایین...نه ندارم
&: اوه...بله چشم
تهیونگ که هیچ وقت سیگار نمیکشید...اون موقع هم که مافیا بود مواد بیشتر مصرف میکرد...اونم اصل جنس...همشون از افغانستان و ترکیه میگرفت...میگفت که سیگار به سیسش نمیخوره...حالا چرا باید توی ماشینش داشته باشه...واقعا همه چی خیلی عجیبه...باید حواسم رو جمع کنم
+: الان براتون ورمیدارم
از گوشه چشم میدیدمش...که داشت دستش رو میبرد سمت تفنگ که به خودش بسته بود...همین که تفنگش رو اومد بیرون...و گرفت سمت من برگشتم سمتش...و مچ دستش رو گرفتم و چرخوندم و سر تفنگ رو بردم پایین...و با اون یکی دستم یه قیچی که توی داشپورت ماشین بود رو برداشتم...به نظر تیز میومد...سر قیچی رو فرو کردم توی مچ دستش...تفنگ رو از درد مچ دستش ول کرد...تفتگ رو برداشتم و دوتا تیر زدم به پاهاش...فریادی از درد زیاد کشید...یه دستمال از توی کیفم در اوردم و بستم به دهنش که صداش بیرون نره
+: خب...پس میخواستی منو رو بکشی یا تهدیدم کنی و ازم اخاذی کنی...بیخیال فقط من رو ببر همون جایی که میخواستی ببری...زود باش...وگرنه یه تیر دیگه خالی میکنم توی مخت...ولی ببین...وای به حالت اگه بخوای دورم بزنی و من رو ببری ناکجاآباد خودت رو مرده بدون...ادرسی که رییست برات فرستاد رو نشونم بده
گوشیش رو از توی جیبش در اورد...و پیام رو بهم نشون داد
+: خوبه....نصف راه رو رفتیم...ببین من بهترین نیروی پلیس کره جنوبی هستم...اینم کارت شناساییم
از توی کیفم در اوردم و بهش نشون دادم
&: خانم...
+: جنا هامان هستم...البته اسم کره ای من نیست...خانم هامان صدام کن
&: بله...خانم هامان...من پوزش میخوام...من زن و بجه دارم بهــ...
+: اگه زن و بچه داری و برات مهم هستن پس چرا اسلحه قاچاقی گرفتی دستت؟!...مارک این تفنگ مال ایتالیا نیست...مارک کره ای هست...بگو ببینم این تفنگ رو کی داده؟!
🄲🄾🄽🅃🄸🄽🅄🄴🅂
۱۴.۰k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.