"راه خیانت "
"راه خیانت "
پارت۲۵
"صبح"
ویوا/ت
بیدار شدم کوک قبل از من بیدار شده بود و صبحونه رو درست کرده بود
ا/ت:اووو به به اقای جئون میبینم شاهکار کردی
کوک:اره ما اینیم دیگه(لبخند)
نشستیم داشتیم صبحونه میخوردین که یکی به کوک پیام داد کوک هم با عجله گفت
کوک:من دیگه میرم عشقم دیرم شده
ا/ت:باشه خدافظ
کوک رفت و فکر منم درگیر شد کی بود که بهش پیام داد و اونم با عجله رفت هوم حتما برای شرکت یه مشکلی پیش اومده شاید من زیادی حساسم
پاشدم تا خواستم میزو جمع کنم حالت توع گرفتم سریع رفتم دستشویی هرچی خورده بودمو بالا اوردم دست و صورتمو شستم اومدم بیرون دست و بدنم داشت میلرزید نکنه...
پارت۲۵
"صبح"
ویوا/ت
بیدار شدم کوک قبل از من بیدار شده بود و صبحونه رو درست کرده بود
ا/ت:اووو به به اقای جئون میبینم شاهکار کردی
کوک:اره ما اینیم دیگه(لبخند)
نشستیم داشتیم صبحونه میخوردین که یکی به کوک پیام داد کوک هم با عجله گفت
کوک:من دیگه میرم عشقم دیرم شده
ا/ت:باشه خدافظ
کوک رفت و فکر منم درگیر شد کی بود که بهش پیام داد و اونم با عجله رفت هوم حتما برای شرکت یه مشکلی پیش اومده شاید من زیادی حساسم
پاشدم تا خواستم میزو جمع کنم حالت توع گرفتم سریع رفتم دستشویی هرچی خورده بودمو بالا اوردم دست و صورتمو شستم اومدم بیرون دست و بدنم داشت میلرزید نکنه...
۶.۰k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲