تولد چویا پارت۴
برمیگردیم پیش چویا و هیما*
چویا:دیگه باید برگردیم.
هیما:نه چویا نریم،خواهش میکنم تازه ساعت۱۰
و قیافه ی مظلوم به خودش میگیره*
چویا اهی میکشه:پس چیکار کنیم؟
هیما:بریم کافه کیک بخوریم،من گشنمه،تازه بستنی هم میخوام.
چویا:این کارا چیه می کنی؟تو هم وقتی گشنته یه جوری میشی.
هیما با اخم:مثلا چه جوری؟
چویا:هیچی بابا بیا بریم.
رفتن بهترین کافه ی یوکوهاما*
چویا رو که میشناسید،همیشه بهترین جا رو انتخاب میکنه*
وقتی وارد کافه شدن همه ی دخترا به چویا زل زده بودن*
بله دیگه،تعجبی هم نداره!چویا وهیما همیشه اینجا میومدن و چویا پیش دخترا خیلی محبوب بود و برای همین بعضی ها با حسادت به هیما نگاه میکردن.
نشستن روی میز و گرم صحبت و خنده شدن*
پیشخدمت اومد:چی میل دارید؟
هیما:کیک شکلاتی با شیر قهوه شیرین(یا هرچیزی که خودتون دوست داشتید)
چویا:یه بطری آبجو.
پیشخدمت:الان میارم خدمتتون.
و رفت.
هیما:تو مجبوری هر جا میریم یا شراب میخوری یا ابجو؟
چویا:شما هم چرا هرجا میریم یا بستنی میخوری یا کیک؟
هیما:بدجنس
چویا قهقهه ای زد:همینه که هست.
چویا:دیگه باید برگردیم.
هیما:نه چویا نریم،خواهش میکنم تازه ساعت۱۰
و قیافه ی مظلوم به خودش میگیره*
چویا اهی میکشه:پس چیکار کنیم؟
هیما:بریم کافه کیک بخوریم،من گشنمه،تازه بستنی هم میخوام.
چویا:این کارا چیه می کنی؟تو هم وقتی گشنته یه جوری میشی.
هیما با اخم:مثلا چه جوری؟
چویا:هیچی بابا بیا بریم.
رفتن بهترین کافه ی یوکوهاما*
چویا رو که میشناسید،همیشه بهترین جا رو انتخاب میکنه*
وقتی وارد کافه شدن همه ی دخترا به چویا زل زده بودن*
بله دیگه،تعجبی هم نداره!چویا وهیما همیشه اینجا میومدن و چویا پیش دخترا خیلی محبوب بود و برای همین بعضی ها با حسادت به هیما نگاه میکردن.
نشستن روی میز و گرم صحبت و خنده شدن*
پیشخدمت اومد:چی میل دارید؟
هیما:کیک شکلاتی با شیر قهوه شیرین(یا هرچیزی که خودتون دوست داشتید)
چویا:یه بطری آبجو.
پیشخدمت:الان میارم خدمتتون.
و رفت.
هیما:تو مجبوری هر جا میریم یا شراب میخوری یا ابجو؟
چویا:شما هم چرا هرجا میریم یا بستنی میخوری یا کیک؟
هیما:بدجنس
چویا قهقهه ای زد:همینه که هست.
۱.۶k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.