عشق رو به من معرفی کن پارت 4
_ سلام
وقتی صدای جیمین رو شنیدم شوکه شدم
+س سلام
_خوبید؟
+ ب بله ممنون
_ببخشید، خواستم بگم فردا شب چهارتایی بریم به رستوران برای شام
+چرا یهویی؟
_اخه ما قراره فردا بریم سفر و ممکنه دیر برگردیم
+اها.... باشه باشه... آدرس رو به همین شماره بفرستید لطفا
_باشع حتما
+خداحافظ
_خداحافظ
و قطع کردم
این چرا این جوری کرد
انگار واقعا یه چیزی شده
گوشی رو سر جاش گذاشتم و به اتاقم رفتم تا لباس عوض کنم
یه تیشرت کرمی با شلوار خونگی مشکی
جنی از حموم بیرون اومد، حوله رو دور بدنش پیچیده بود
جنی:کی زنگ زد؟
من:همون... جیمین
جنی:چی میگفت
من:میگفت فردا شب مارو دعوت کرده به رستوران
جنی:واقعا؟!؟ ماکه یه ساعتم نشده باهم آشنا شدیم
من:منم تعحب کردم
جنی:انگار واقعا عاشقت شده (خنده)
من:پ حتما اون یکی هم عاشق تو شده
جنی:فکر نکنم، به قیافش نمیخورد از ما خوشش اومده باشه
رزی: حیف....
جنی:چرا حیف
رزی: چون پسر خوشگلی بود میشد شما دوتارو باهم جور میکردم (خنده)
جنی:خفه شو
پست جدید#
وقتی صدای جیمین رو شنیدم شوکه شدم
+س سلام
_خوبید؟
+ ب بله ممنون
_ببخشید، خواستم بگم فردا شب چهارتایی بریم به رستوران برای شام
+چرا یهویی؟
_اخه ما قراره فردا بریم سفر و ممکنه دیر برگردیم
+اها.... باشه باشه... آدرس رو به همین شماره بفرستید لطفا
_باشع حتما
+خداحافظ
_خداحافظ
و قطع کردم
این چرا این جوری کرد
انگار واقعا یه چیزی شده
گوشی رو سر جاش گذاشتم و به اتاقم رفتم تا لباس عوض کنم
یه تیشرت کرمی با شلوار خونگی مشکی
جنی از حموم بیرون اومد، حوله رو دور بدنش پیچیده بود
جنی:کی زنگ زد؟
من:همون... جیمین
جنی:چی میگفت
من:میگفت فردا شب مارو دعوت کرده به رستوران
جنی:واقعا؟!؟ ماکه یه ساعتم نشده باهم آشنا شدیم
من:منم تعحب کردم
جنی:انگار واقعا عاشقت شده (خنده)
من:پ حتما اون یکی هم عاشق تو شده
جنی:فکر نکنم، به قیافش نمیخورد از ما خوشش اومده باشه
رزی: حیف....
جنی:چرا حیف
رزی: چون پسر خوشگلی بود میشد شما دوتارو باهم جور میکردم (خنده)
جنی:خفه شو
پست جدید#
۱۵.۱k
۰۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.