گناهکار
ارسلان.. بعد نیم ساعت رسیدیم. .. و. با متین رفتیم.. داخل پاساژ
دیانا... هیییییی.
ارسلان... چیه.
دیانا منو میزارین میرن. واقعا ن که.
متین... بیا خو.
دیانا اقا متین بوی عشق سر تو پر کردهاااا.
متین 🙂🙂بیا خواهر زن بیا.
دیانا. اها حالا شد. ارسلان یاد بگیر.
ارسلان... اره. معلومه شرین بازی در
دیانا.برییممممم..
ارسلان.. زود فقط.
دیانا خب من برم..
ارسلان. ما جدا بریم.
دیانا تو برو یه دست لباس خوب بگیر متین. تو هم.
متین. فقط من. پول لباسامو خودم. میدم.
ارسلان... جانم.
متین. ارسلان زیاد خرج گذاشتم. رو دستت. ولش.
دیانا.. خب. فعلا.
ارسلان خودت میدونی...
دیانا. بـاییییی
ارسلان مراقب باش.
دیانا باشع. .. رفتم داخل یکی از بوتیک ها... که لباسی که میخواستم. نبود. رفتم... وسط پاساژ وایستادم. که چشم خورد به یه مغازه.. وای همینه.. رفتم داخلش لباس مجلسی های قشنگی داشت..
بفرمایید.
دیانا ام. یه لباس میخواستم. امشب یه جورایی مراسم نامزدی دوستمه.
بفرمایید. یه عالمه لباس هست ولی به نظر من. این سبز. و سفیده. رو بردارین.
دیانا... به لباسی که فروشنده. گفت نگاه کردم... وای. یه لباس بلند خوشگل و. شر شونه هاش باز جلوشم. سنگ کاری.. کرده. بودن... خیلی. نازه.
بله. این لباس خیلی طرفدار داره.. فقط یکی ازش مونده.
دیانا میخوامش.
نمیخوایین تن بزنید.
دیانا اندازمه. میدونم.
خب. البته شما خیلی خوش اندام.. زیبا هستین...
دیانا. ممنون.. ببخشید کفش. ش. ش. م
بله. اونم داریم ستش هست میخواین.
دیانا البته.
منتظر بمونین. براتون بزارم. داخل مُشما
دیانا. مرص. گوشیمو برداشتم. به ارسلان رنگ زدم.
ارسلان... داشتم. تو مغازه لباس ها رو نگاه میکردیم. که دیانا زنگ زد... الو.
دیانا. کجایی.
ارسلان... مشغول پیدا کردن. لباسیم.
دیانا من پسندیدم.
ارسلان. به این زودی.
دیانا اره. مگه چیه.
ارسلان.. باشه. الان میام.
دیانا. خب. منتظر م.
ارسلان. باش... بلافاصله گوشی قطع کردم... متین صدا کردم. . متین...
متین. جان.
ارسلان من برم. مث اینکه دیانا.. لباساشو گرفته. برم. حساب کنم.
متین. چه سرعت عملی.
ارسلان. دختر است دیگر فعلا من برمیگردم.
متین باش.
ارسلان رفتم.... وسط پاساژ وایستادم... اه. فراموش کردم. بپرسم. کدوم. مغازست.
دیانا...... کاشی.
ارسلان... منو. صدا کردن... برگشتم. دیدم. دیاناست.. یه لبخند زدم.. رفتم جلو.... دیگه شدم. کاشی. اره.
دیانا. کاشی پول لباس هارو حساب کن پسره منتظر ه.
ارسلان باش...... با تعجب برگشتم...پسره
دیانا اره دیگه پسره فروشنده بوتیک.
ارسلان مگه پسره.
دیانا واه. پس چی باشه.
ارسلان تفففف.
دیانا چیه.
ارسلان نمیتونستی بری بوتیکی که فرشندش زن باشه.
دیانا بابا از لباسش خودم. . بعد گفت من خیلی خوش اندامم... واسه همین. خوش سلیقه بود.
ارسلان 😶😶🤨اندامت.
دیانا. اره. بده هه.
ارسلان نه بد نیست.. ولی اون مگه فضوله.
دیانا وای بیاد بریم. منتظر ههه.. دست ارسلان کشیدم. بردم. داخل بوتیک... ام.. ارسلان کارت.
ارسلان کارت دادم. پسره..
ممنون... قابل نداره.
ارسلان........
دیانا.. خواهش میکنم..
واقعا دخترا خیلی عجیبن.
دیانا.. ام. چرا🙂
خیلی پر خرجن خواهر منم همینه.
دیانا. 🙂🙂🙃
ارسلان.... هوففف.
فروشنده... برادرتونن.
ارسلان:😳😳😳😐😐😳
دیانا. 😅😅خیر.
اها فکر کردم.. اخه خیلی مث برادرتون میاد شکل شماست.
ارسلان. نخیر... شما کارتو بکش.
اها. کشیدم. بفرمایید...
ارسلان. رفتم. جلو ازش گرفتم. کارتو... دوست پسرشم.... فهمیدی.
اها. بلـ........... ـلع
ارسلان خوبه.
دیانا ارسلان بیا.!!
ارسلان بریم...
دیانا.. مشما. ها دستم بود که ارسلان زود میرفت.... ارسلان... ارسلان.
ارسلان بلع دیانا.
دیانا الان چرا انقدر تند میری.
ارسلان نرم. متین منتظره.
دیانا میدونم. واس اون پسر ست.
ارسلان. اصلا.... فقط متین منتظر هههه.
دیانا باش کاشی.
ارسلان. . بریم.
دیانا ارععع.
ارسلان. رفتم. داخل بوتیک. که متین کت شلوار پوشیده بود.
دیانا... کجاست.... چشم خورد به متین که جلو اینه. وایستاده بود... واووووووووو.
ارسلان!! متین.
متین اععا. اومدی.
ارسلان. خیلی شیک شدی. پسر.
متین. ممنون.
دیانا.... عالیه.
متین. بازم ممنون.
دیانا.. خب همینو بردار.
دیانا... هیییییی.
ارسلان... چیه.
دیانا منو میزارین میرن. واقعا ن که.
متین... بیا خو.
دیانا اقا متین بوی عشق سر تو پر کردهاااا.
متین 🙂🙂بیا خواهر زن بیا.
دیانا. اها حالا شد. ارسلان یاد بگیر.
ارسلان... اره. معلومه شرین بازی در
دیانا.برییممممم..
ارسلان.. زود فقط.
دیانا خب من برم..
ارسلان. ما جدا بریم.
دیانا تو برو یه دست لباس خوب بگیر متین. تو هم.
متین. فقط من. پول لباسامو خودم. میدم.
ارسلان... جانم.
متین. ارسلان زیاد خرج گذاشتم. رو دستت. ولش.
دیانا.. خب. فعلا.
ارسلان خودت میدونی...
دیانا. بـاییییی
ارسلان مراقب باش.
دیانا باشع. .. رفتم داخل یکی از بوتیک ها... که لباسی که میخواستم. نبود. رفتم... وسط پاساژ وایستادم. که چشم خورد به یه مغازه.. وای همینه.. رفتم داخلش لباس مجلسی های قشنگی داشت..
بفرمایید.
دیانا ام. یه لباس میخواستم. امشب یه جورایی مراسم نامزدی دوستمه.
بفرمایید. یه عالمه لباس هست ولی به نظر من. این سبز. و سفیده. رو بردارین.
دیانا... به لباسی که فروشنده. گفت نگاه کردم... وای. یه لباس بلند خوشگل و. شر شونه هاش باز جلوشم. سنگ کاری.. کرده. بودن... خیلی. نازه.
بله. این لباس خیلی طرفدار داره.. فقط یکی ازش مونده.
دیانا میخوامش.
نمیخوایین تن بزنید.
دیانا اندازمه. میدونم.
خب. البته شما خیلی خوش اندام.. زیبا هستین...
دیانا. ممنون.. ببخشید کفش. ش. ش. م
بله. اونم داریم ستش هست میخواین.
دیانا البته.
منتظر بمونین. براتون بزارم. داخل مُشما
دیانا. مرص. گوشیمو برداشتم. به ارسلان رنگ زدم.
ارسلان... داشتم. تو مغازه لباس ها رو نگاه میکردیم. که دیانا زنگ زد... الو.
دیانا. کجایی.
ارسلان... مشغول پیدا کردن. لباسیم.
دیانا من پسندیدم.
ارسلان. به این زودی.
دیانا اره. مگه چیه.
ارسلان.. باشه. الان میام.
دیانا. خب. منتظر م.
ارسلان. باش... بلافاصله گوشی قطع کردم... متین صدا کردم. . متین...
متین. جان.
ارسلان من برم. مث اینکه دیانا.. لباساشو گرفته. برم. حساب کنم.
متین. چه سرعت عملی.
ارسلان. دختر است دیگر فعلا من برمیگردم.
متین باش.
ارسلان رفتم.... وسط پاساژ وایستادم... اه. فراموش کردم. بپرسم. کدوم. مغازست.
دیانا...... کاشی.
ارسلان... منو. صدا کردن... برگشتم. دیدم. دیاناست.. یه لبخند زدم.. رفتم جلو.... دیگه شدم. کاشی. اره.
دیانا. کاشی پول لباس هارو حساب کن پسره منتظر ه.
ارسلان باش...... با تعجب برگشتم...پسره
دیانا اره دیگه پسره فروشنده بوتیک.
ارسلان مگه پسره.
دیانا واه. پس چی باشه.
ارسلان تفففف.
دیانا چیه.
ارسلان نمیتونستی بری بوتیکی که فرشندش زن باشه.
دیانا بابا از لباسش خودم. . بعد گفت من خیلی خوش اندامم... واسه همین. خوش سلیقه بود.
ارسلان 😶😶🤨اندامت.
دیانا. اره. بده هه.
ارسلان نه بد نیست.. ولی اون مگه فضوله.
دیانا وای بیاد بریم. منتظر ههه.. دست ارسلان کشیدم. بردم. داخل بوتیک... ام.. ارسلان کارت.
ارسلان کارت دادم. پسره..
ممنون... قابل نداره.
ارسلان........
دیانا.. خواهش میکنم..
واقعا دخترا خیلی عجیبن.
دیانا.. ام. چرا🙂
خیلی پر خرجن خواهر منم همینه.
دیانا. 🙂🙂🙃
ارسلان.... هوففف.
فروشنده... برادرتونن.
ارسلان:😳😳😳😐😐😳
دیانا. 😅😅خیر.
اها فکر کردم.. اخه خیلی مث برادرتون میاد شکل شماست.
ارسلان. نخیر... شما کارتو بکش.
اها. کشیدم. بفرمایید...
ارسلان. رفتم. جلو ازش گرفتم. کارتو... دوست پسرشم.... فهمیدی.
اها. بلـ........... ـلع
ارسلان خوبه.
دیانا ارسلان بیا.!!
ارسلان بریم...
دیانا.. مشما. ها دستم بود که ارسلان زود میرفت.... ارسلان... ارسلان.
ارسلان بلع دیانا.
دیانا الان چرا انقدر تند میری.
ارسلان نرم. متین منتظره.
دیانا میدونم. واس اون پسر ست.
ارسلان. اصلا.... فقط متین منتظر هههه.
دیانا باش کاشی.
ارسلان. . بریم.
دیانا ارععع.
ارسلان. رفتم. داخل بوتیک. که متین کت شلوار پوشیده بود.
دیانا... کجاست.... چشم خورد به متین که جلو اینه. وایستاده بود... واووووووووو.
ارسلان!! متین.
متین اععا. اومدی.
ارسلان. خیلی شیک شدی. پسر.
متین. ممنون.
دیانا.... عالیه.
متین. بازم ممنون.
دیانا.. خب همینو بردار.
۱۱۱.۲k
۰۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.