دوست داشتم عکاس بودم

دوست داشتم عکاس بودم.
کادر می بستم روی صورت دوست داشتنی های زندگیـَم
میگفتم یک دو ...سیـــب!
(این سیبِ آخر را یک جوری می گفتم که لبخندشان از کادر بزند بیـــرون!)
و لبخندشان را...
تصویرِ مثبتِ زندگی بخششان را...
ثبت می کردم.
قاب می گرفتم
و می گذاشتم کنجِ طاقچه ی دلم...
اصلا شاید یک سبکِ نوینِ عکاسی خلق می کردم
به نامِ خنــده ی حیات بخــش...

#مهسا_پناهی
دیدگاه ها (۱)

مخترع دوربین عکاسیاگر می دانستساعتها حرف زدنبا یک عکسِ بی جا...

عکس‌های قشنگ ،دلیل بر زیبایی تو نیست ...!ساخت دست عکاس است !...

عکس همیشه یادگاری خوبی نیسگاهی خاطراتیدرونش هستکه مرور نشن ،...

‌جاناخُـودت هـم می دانیخیالت مرابی خیال همـه ِعـالم کـرده اس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط