خواهربرادری part7
خواهربرادری
Part7
هایون:تو الان چیکار کردی(با بغض)
جیمین سردرگم دستی رو صورتش کشید
جی هوپ:همین الان معذرت خواهی کن جیمین
جیمین:هایون معذ...رت می..خام دس...ت خو....دم ن...بود(با لکنت)
هایون:هیچوقت اینو یادت نره(گریه)
هایون رفت و در و محکم بست و جیمین چندباری صداش زد
جونگ کوک رفت بیرون جیمین هم به جی هوپ نگاهی انداخت و رفت
پرش زمانی(چند روز بعد)
جیمین ویو
تو این چند روز هایون باهام قهر بود حتی یه نگاهم بهم نمیکرد قهر هایون برامن با مرگ هیچ فرقی نمیکنه حتی تو مدرسه هم حوصله ندارم.داشتم تو کلاس به درس گوش میکردم ولی مگه میرفت تو گوشم تا اینکه معاون اومد و منو صدا زد رفتم دیدم هایون تکیه داده به دم در کلاسش و با پاهاش بازی میکنه معاون گفت معلم هایون با شما کار داره گفتم چه کاری گفت نمیدونم
هایون ویو
امتحانمو خراب کردم ۱۳ گرفتم برای همین رفتن جیمین رو صدا زدن تا با معلمم حرف بزنه تا حد مرگ ترسیدم
جیمین بهم گفت:هایون چی شده
هایون:طاقت نیوردم بغضم ترکید دلم میخاست برم بغلش
هایون:اوپا بخدا دست خودم نبود نتونستم(گریه)
جیمین:هایون داری نگرانم میکنی چیشده؟(نگران)
معلم اومد
جیمین داشت با معلمم حرف میزد من سرم پایین بود
معلم:آقای جئون(بچها مجبورم چون فامیل جئون به چهارتاشون میومد فامیلشونو جئون گذاشتم)هایون امتحان نوبت اولش رو خراب کرده ۱۳ گرفته بفرمایید اینم برگه
معلم برگه رو نشون جیمین داد
معلم:من تنهاتون میزارم تا خودتون باهاش حرف بزنید
ادامه پارت بعد
Part7
هایون:تو الان چیکار کردی(با بغض)
جیمین سردرگم دستی رو صورتش کشید
جی هوپ:همین الان معذرت خواهی کن جیمین
جیمین:هایون معذ...رت می..خام دس...ت خو....دم ن...بود(با لکنت)
هایون:هیچوقت اینو یادت نره(گریه)
هایون رفت و در و محکم بست و جیمین چندباری صداش زد
جونگ کوک رفت بیرون جیمین هم به جی هوپ نگاهی انداخت و رفت
پرش زمانی(چند روز بعد)
جیمین ویو
تو این چند روز هایون باهام قهر بود حتی یه نگاهم بهم نمیکرد قهر هایون برامن با مرگ هیچ فرقی نمیکنه حتی تو مدرسه هم حوصله ندارم.داشتم تو کلاس به درس گوش میکردم ولی مگه میرفت تو گوشم تا اینکه معاون اومد و منو صدا زد رفتم دیدم هایون تکیه داده به دم در کلاسش و با پاهاش بازی میکنه معاون گفت معلم هایون با شما کار داره گفتم چه کاری گفت نمیدونم
هایون ویو
امتحانمو خراب کردم ۱۳ گرفتم برای همین رفتن جیمین رو صدا زدن تا با معلمم حرف بزنه تا حد مرگ ترسیدم
جیمین بهم گفت:هایون چی شده
هایون:طاقت نیوردم بغضم ترکید دلم میخاست برم بغلش
هایون:اوپا بخدا دست خودم نبود نتونستم(گریه)
جیمین:هایون داری نگرانم میکنی چیشده؟(نگران)
معلم اومد
جیمین داشت با معلمم حرف میزد من سرم پایین بود
معلم:آقای جئون(بچها مجبورم چون فامیل جئون به چهارتاشون میومد فامیلشونو جئون گذاشتم)هایون امتحان نوبت اولش رو خراب کرده ۱۳ گرفته بفرمایید اینم برگه
معلم برگه رو نشون جیمین داد
معلم:من تنهاتون میزارم تا خودتون باهاش حرف بزنید
ادامه پارت بعد
۱۰.۳k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.