فیک( می خوام برای تو بمیرم) پارت ۷
فیک( میخوام برای تو بمیرم) پارت ۷
ویو جونگ کوک
وقتی گفت ترسیدم حس کردم گناه بزرگی کردم که باعث شده قلبش بلرز
قرار نبود قلبم دچار مشکل شه ولی خب تازگی ها زیاد نفسم میگرفت
وقتی گارسون رفت دستش را جلوی صورتم تکون داد
- الان خوبی ؟؟
خندم گرفت
+ نگران نباش خوبم
- چت شد یهوو ؟؟ چرا اینطوری شدی
+ ولش کن
- قلبت مشکلی داره
+ دیگه دخالت نکن
نمیخواستم کسی راجبش بدونه ولی یکم زود عمل کردم ..
با بغض گفت ببخشید
+ اره یه چند سالی هست قلبم مشکل داره و باید عمل کنم ..
- چرا نمیکنی
+ چون فعلا نمیخوام کسی بدونه
- مغرور بودنت بهت آسیب میزنه
+ نخواستم تو نظر بدی
باز تند رفتم یه لعنت به خودم فرستادم که نمیتونستم جلوی این زبون را بگیرم
+ بریم سراغ اصل مطلب
- اومم
+ اگه قرار قرار داد ببندیم باید جایی زندگی کنی که من میکنم
یهو سرش را آورد بالا
- چیییی
+ هه نترس من خودم توی یه هتل زندگی میکنم , هتل کلش برای من , و من میتونم یه اتاق را به تو بدم , چون الان رفت و آمد مون با هم زیاد
-خبب باید بابت اش پول هم بدم
+ نه
- اوکی
+ فقط شرط دوم اون مرد مزاحم نباید بیاد
اینم فهمیده بود سوبوک رسما یه مزاحم 😂💔
- یعنی میگی تنها زندگی کنم
+ نترس خانوم کوچولو لولو نمیخورتت
- چه ربطی داره , خب شرط بعدی
+ دیگه شرطی نمیمونه
آها راستی به کسی راجب بیماریم نباید بگی
- خب حالا یه بیماری دیگه
+ نباید بگی , دیگه میتونی بری
- جونگ کوکااا
+ چرا یهو آنقدر غیر رسمی شدی
- منم میتونم یه چیزی بگم
+ بگو
- بیا از این به بعد به دور از مشکلات زندگی کنیم ...
+ مگه الان داریم چیکار میکنیم
- ما الان فقط زنده ایم , بیا زندگی کنیم ,با هم
+ هه , بیا زندگی کنیم
دستش را آورد جلو
و بهم دست دادیم و من حس میکردم منبع آرامش ام را پیدا کردم .....
.
.
خب چطوره
ویو جونگ کوک
وقتی گفت ترسیدم حس کردم گناه بزرگی کردم که باعث شده قلبش بلرز
قرار نبود قلبم دچار مشکل شه ولی خب تازگی ها زیاد نفسم میگرفت
وقتی گارسون رفت دستش را جلوی صورتم تکون داد
- الان خوبی ؟؟
خندم گرفت
+ نگران نباش خوبم
- چت شد یهوو ؟؟ چرا اینطوری شدی
+ ولش کن
- قلبت مشکلی داره
+ دیگه دخالت نکن
نمیخواستم کسی راجبش بدونه ولی یکم زود عمل کردم ..
با بغض گفت ببخشید
+ اره یه چند سالی هست قلبم مشکل داره و باید عمل کنم ..
- چرا نمیکنی
+ چون فعلا نمیخوام کسی بدونه
- مغرور بودنت بهت آسیب میزنه
+ نخواستم تو نظر بدی
باز تند رفتم یه لعنت به خودم فرستادم که نمیتونستم جلوی این زبون را بگیرم
+ بریم سراغ اصل مطلب
- اومم
+ اگه قرار قرار داد ببندیم باید جایی زندگی کنی که من میکنم
یهو سرش را آورد بالا
- چیییی
+ هه نترس من خودم توی یه هتل زندگی میکنم , هتل کلش برای من , و من میتونم یه اتاق را به تو بدم , چون الان رفت و آمد مون با هم زیاد
-خبب باید بابت اش پول هم بدم
+ نه
- اوکی
+ فقط شرط دوم اون مرد مزاحم نباید بیاد
اینم فهمیده بود سوبوک رسما یه مزاحم 😂💔
- یعنی میگی تنها زندگی کنم
+ نترس خانوم کوچولو لولو نمیخورتت
- چه ربطی داره , خب شرط بعدی
+ دیگه شرطی نمیمونه
آها راستی به کسی راجب بیماریم نباید بگی
- خب حالا یه بیماری دیگه
+ نباید بگی , دیگه میتونی بری
- جونگ کوکااا
+ چرا یهو آنقدر غیر رسمی شدی
- منم میتونم یه چیزی بگم
+ بگو
- بیا از این به بعد به دور از مشکلات زندگی کنیم ...
+ مگه الان داریم چیکار میکنیم
- ما الان فقط زنده ایم , بیا زندگی کنیم ,با هم
+ هه , بیا زندگی کنیم
دستش را آورد جلو
و بهم دست دادیم و من حس میکردم منبع آرامش ام را پیدا کردم .....
.
.
خب چطوره
۹.۸k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.