رمان عشق فیک[پارت چهارم ]

رمان عشق فیک[پارت چهارم ]

پاشدم و یکی در زد

تق تق (صدای در )
[پشت در آجوماست]

_دخترم میشه بیام تو
+بفرمایید
_من آجومای این عمارتم ارباب دستور دادن اینجارو بهت نشون بدم
+اوهوم بریم

من و آجوما رفتیم تا اونجا رو ببینم لعنتی چه بزرگه خیلی خوبه واای

+خوب ممنونم میشه برم تو اتاقم ؟
_هنوز نه ارباب گفتن بری تو اتاقشون
+اووم باشه ممنون

+تق تق
×بیا تو
+ا..ار باب با من کاری داشتین
×آره میخوام واست قوانینو بگم
+باشه

×اول :تو دوست دختر منی و منم اربابت و هرچی بگم میگی چشم
دوم:به هیچ پسری نزدیک نمیشی و با هیچکی گرم نمیگیری
سه:تو مال منی و شبا هم پیش من میخوابی و اگه کار بدی کنی تنبیه میشی و ۶۰ ضربه شلاق هم تنبیهه........فهمیدی؟

+بله چشم
×نشنیدم
+چچششم