ویوات

ویوات
یدفه یه مرد خوشگل و جذاب جلوم ظاهر شد

جین = اینجا چیکار میکنی ؟ چرا اومدی اینجا ؟ کی تورو راه داده؟

یجوری گفت که انگار منو میشناسه بهش گفتم
ات = م..من مرخصی گرفتم و بهم گفتم بیام اینجا بمونم
جین = مگه تو انسان نیستی ؟
ات = نه من شاگرد فرشته مرگم
جین = اها خب بیا بریم اتاقتون نشون بدم

واییییییییییی چقدر کراش بود

جین = اینجا اتاق تو عه کاری داشتی اتاق بغلی ام
ات = باشه مرسی

ویو جین
اون دختر خیلی شبیه خواهرم بود بعد که باهاش حرف زدم یادم افتاد خواهرم ناپدید شده
ولی از خواهرم جذاب تر بود خیلی هم ناز بود البته من خواهرمو کلا ۲ بار دیدم موقعی که به دنیا اومد و موقعی که جدا شدیم
خواهرم یه فرشته بود و من شیطان واسه همین زیاد باهم نمیساختیم

نویسنده = عاشقتم شدی عزیزم
جین = میبندی یا ویسگونتو حذف کنم
نویسنده = باش چرا عصبی میشی چشم

رفتم شام درست کردم ات رو صدا زدم ولی جواب نداد رفتم اتاقش دیدم مثل بچه خوابه

جین = اهم اهم ات
ات = خواب دارم ول کن تورو خدا
جین = چرا من هرجا میرم اسمش میارن خوب میگفتی تو رو شیطان چی میشد خب
ات = جمله همخونی نداره
جین = داره
ات = واستا ببینم نکنه....