پارت شیش : دلقک مریض
پارت شیش : دلقک مریض
در خونه رو باز کردم خواستم برم بیرون که یهو
پام به ی کاغذ گیر کرد
نگاه کردم دیدم ی کاغذ با چندتا لکه قرمز
برداشتمش داخلش نوشته بود
این کارو نکن به اون جنگل نرو اگه بری
دیگه زنده نخواهی موند
راستی اون دلقک پایین پنجره منتظره بری به اون جنگل تا خوانوادتو بکشه
خیلی ترسیدم سری رفتم دانشگاه
رفتم پیش اکیپ برای اونا هم همین اتفاق آفتاده بود
خیلی ترسیدیم
جیمین : نمیتونه از اون همه بادیگارد رد بشه بیاید بریم شاید راضی داخل اون جنگل باشه
ات : موافقم دوست دارم یکم از پدر مادر جدا باشم بیاید بریم شاید ی شوخی باشه
جنی : اما خطرناکه
کوک : هر کاری خطر داره باید به جون بخریم
ات : موافقم
جیمین : پس ساعت ۶ کنار برکه پارک اونچون
جنی : باشه عزیزم
کوک : فقط چراغ قوه غذا لباس
چاقو و... بیارید
ات : اوک
بعد دانشگاه رفتم خونه
وسایل رو گذاشتم تو کیفم
رفتم نهار خوردم بعد رفتم حموم
بعد حموم موهامو شونه کردم
و وسایل مورد نیاز رو گذاشتم داخل کیفم
و ی لباس و کفش برداشتم پوشیدم برای رفتن به جنگل
( عکسش رو میزارم )
بعد ی آرایش کردم و عطر تلخ زدم
و رفتم پایین
رفتم سمت در که یهو
در خونه رو باز کردم خواستم برم بیرون که یهو
پام به ی کاغذ گیر کرد
نگاه کردم دیدم ی کاغذ با چندتا لکه قرمز
برداشتمش داخلش نوشته بود
این کارو نکن به اون جنگل نرو اگه بری
دیگه زنده نخواهی موند
راستی اون دلقک پایین پنجره منتظره بری به اون جنگل تا خوانوادتو بکشه
خیلی ترسیدم سری رفتم دانشگاه
رفتم پیش اکیپ برای اونا هم همین اتفاق آفتاده بود
خیلی ترسیدیم
جیمین : نمیتونه از اون همه بادیگارد رد بشه بیاید بریم شاید راضی داخل اون جنگل باشه
ات : موافقم دوست دارم یکم از پدر مادر جدا باشم بیاید بریم شاید ی شوخی باشه
جنی : اما خطرناکه
کوک : هر کاری خطر داره باید به جون بخریم
ات : موافقم
جیمین : پس ساعت ۶ کنار برکه پارک اونچون
جنی : باشه عزیزم
کوک : فقط چراغ قوه غذا لباس
چاقو و... بیارید
ات : اوک
بعد دانشگاه رفتم خونه
وسایل رو گذاشتم تو کیفم
رفتم نهار خوردم بعد رفتم حموم
بعد حموم موهامو شونه کردم
و وسایل مورد نیاز رو گذاشتم داخل کیفم
و ی لباس و کفش برداشتم پوشیدم برای رفتن به جنگل
( عکسش رو میزارم )
بعد ی آرایش کردم و عطر تلخ زدم
و رفتم پایین
رفتم سمت در که یهو
۲.۵k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.