داستان من و هیونجین پارت۱۳♡
ویو ا.ت
ا.ت+هیونجین_
+هیونجججججین
_بلههههه
+بیا دیگه
_باشه باشه
هیونجین آماده شد و خیلییی شیک بود رفتم پیشش و ی کت و شلواری پوشیده بود که اصن نگم خیلی خوب بود
+هیونجین🥵
_بله
+خیلی خوشتیپ شدی🥵
رفتمو کرواتشو سفد کردم
_خیلی ممنون مادمازل
+بوسش کردم ( لپشو )
+یهو لبمو بوسید
+ولم کن بعد چند مین ولم کرد
زود آماده شدیم رفتیم
رسیدیم دوست هیون= و هیونو ا.ت رو هم میدونید
=سلام رفیق
_سلامم
=خوبی
_مرسی تو چطوری
=منم خوبم
=سلام زن داداش
+سلام
=خوشحال شدم از دیدنتون
+منم همینطور
=بیاین تو راستی
_+اهوم
رفتیم تو دوتا دختر بودن خیلی بد جور بهم نگا میکردن مخصوصا به هیونجین
+هیونجین میگم این دختره خیلی بد نگات میکنه الان ی چیزی میگم بهشاا
_بیبی ولش کن اون کیه اصن
+باشه
خلاصه شراب آوردن ماهم خوردیم همه مست بودن من خیلی بد مست بودم پسرا همه بجز دوست هیونجین یعنی جین جین خیلی پسر خوبی بود
پسر داشت نگام میکرد ولی هیونجین متوجه نشد بعد ۱۵ دقیقه اومد نزدیکم دستمو گرفت کشوند تو اتاق
ویو هیونجین
بعد ی مدت دیدم ا.ت نیست رفتم دنبالش نبود از اتاق آخریه صدا ناله میومد درو باز کردم دیدم پسر بزور داره لباسای ا.ت رو در میاره رفتم پسر رو گرفتم پسره●
●م م من کاری نکردم این دختر هرزه منو از راه به در کرد
+ه ه هیونج جین ک ک کمکم کن
گرفتم انقدر زدمش که خون بالا میآورد
_ا.ت حالت خوبه بزار لباسا رو تنت کنم بیب
+م میشه فقط بغلم کنی دیگه هیچی نگو
پرنسسی بلندش کردم بردمش
همه چیو گفتم و ا.ت رو آوردم خونه شب بود
_من نمیذارم جای دست اون عو.ضی روت باشه تلافیش میکنم امشب...
ا.ت+هیونجین_
+هیونجججججین
_بلههههه
+بیا دیگه
_باشه باشه
هیونجین آماده شد و خیلییی شیک بود رفتم پیشش و ی کت و شلواری پوشیده بود که اصن نگم خیلی خوب بود
+هیونجین🥵
_بله
+خیلی خوشتیپ شدی🥵
رفتمو کرواتشو سفد کردم
_خیلی ممنون مادمازل
+بوسش کردم ( لپشو )
+یهو لبمو بوسید
+ولم کن بعد چند مین ولم کرد
زود آماده شدیم رفتیم
رسیدیم دوست هیون= و هیونو ا.ت رو هم میدونید
=سلام رفیق
_سلامم
=خوبی
_مرسی تو چطوری
=منم خوبم
=سلام زن داداش
+سلام
=خوشحال شدم از دیدنتون
+منم همینطور
=بیاین تو راستی
_+اهوم
رفتیم تو دوتا دختر بودن خیلی بد جور بهم نگا میکردن مخصوصا به هیونجین
+هیونجین میگم این دختره خیلی بد نگات میکنه الان ی چیزی میگم بهشاا
_بیبی ولش کن اون کیه اصن
+باشه
خلاصه شراب آوردن ماهم خوردیم همه مست بودن من خیلی بد مست بودم پسرا همه بجز دوست هیونجین یعنی جین جین خیلی پسر خوبی بود
پسر داشت نگام میکرد ولی هیونجین متوجه نشد بعد ۱۵ دقیقه اومد نزدیکم دستمو گرفت کشوند تو اتاق
ویو هیونجین
بعد ی مدت دیدم ا.ت نیست رفتم دنبالش نبود از اتاق آخریه صدا ناله میومد درو باز کردم دیدم پسر بزور داره لباسای ا.ت رو در میاره رفتم پسر رو گرفتم پسره●
●م م من کاری نکردم این دختر هرزه منو از راه به در کرد
+ه ه هیونج جین ک ک کمکم کن
گرفتم انقدر زدمش که خون بالا میآورد
_ا.ت حالت خوبه بزار لباسا رو تنت کنم بیب
+م میشه فقط بغلم کنی دیگه هیچی نگو
پرنسسی بلندش کردم بردمش
همه چیو گفتم و ا.ت رو آوردم خونه شب بود
_من نمیذارم جای دست اون عو.ضی روت باشه تلافیش میکنم امشب...
۱۰.۸k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.