سناریو از باجی پارت2
سناریو باجی کون وا/ت
پارت 2
ا/ت از تصادف نکرد ولی بخواطر شک بیهوش شد
2ساعت بعد
باجی وبعقیه ا/ت رو به بیمارستان اوردن بستریش کردن فقط پیشونی ا/ت خراش افتاده بود
ا/ت:اه اینجا کجاست من کجام چی بیمارستان من اینجا چیکار میکنم هاتصادف من تصادف کردم صبر کن ببینم من که اصلا زخمی نشدم
صدای در اتاق ومد مایکی ،دراکن وباجی وارد اتاق شدن وبه سمت تخت ومدن
مایکی:سلام حالت چطوره
ا/ت:ممنونم حالم خوبه
دراکن :ازتون معزرت میخوای همیه این اتفاقات تقصیر سهل انگاری باجی بود
باجی:هالا نیاز نیست انقدر بزرگش کنید چیزیش که نشده فقت یه خراش روصورتش وفتاده
دراکن:ون قاره بلارو ببند معزرت خواهی کن
باجی:وات
دراکن:همین که شنیدی
مایکی:باجی زودباش معزرت خواهی کن
باجی :ببندید دیگه خودم معزرت خواهی میکنم خوب چیزه من ...من.
دراکن:ده جون بکن چرا نمیگی
باجی:میگم من معزرت میخوام
مایکی:سرتو خم کن بابا این چه وعض معزرت خواهی کردن
باجی:چی میگی معزرت خواهی کردم
ا/ت:نه نیازی به این کارا نیست اشکالی نداره خوبم
مایکی:میشه بپرسم اسمتون چیه
ا/ت:اسمم ا/ت ف/ب هستم
مایکی :منم مایکی هستم رئیس تومان این دوتام کنچین وباجی هستم
دراکن:مایکی اسممو درست بگو ببخشید ا/ت من دراکن هستم
ا/ت:از اشنایتون خوشبختم شماواقعا عضای تو کیوریونجرز هستید
مایکی:اره ترفدارمونی
ا/ت:اره من عاشق گنگ شما هستم
باجی:خوبه که هستی مادیگه باید بریم
مایکی:کجا واستا ببینم
ا/ت:خواهش میکنم بزارید عضو گروهتون بشم مایکی کون خواهش میکنم
با این حرف همه تعجب کردن و اجو واج داشتن به ا/ت نگاه میکردن که مایکی گفت
مایکی:تو نمیتونی عضو شی چون دراکن گفته دخترا هر ماه ضعیف میشن و این خودش یه مشکل بزارگه درک که میکنی
ا/ت :چی گفتی چتور میتونی این حرفو اینجوری بزنی
باجی از خنده داشت پاره میشد دراکن اصلا نفهمید چی شد مایکی هم داشت به تو نگاه میکرد
باجی :افراین دراکن بیا حالا همه چیرو جمع کن
دراکن:باجی ببند ا/ت واقعام معزرت میخوام مایکی نمیفهمه داره چی میگه
مایکی:خوب خودت گفتی
دراکن پرید دهن مایکیرو گرفت که یهو پرستار ومد تو
پرستار:میتونید خانم ا/ت رو فردا صبح با خودتون ببرید
دراکن :ممنونم خانم ا/ت پس ما فردا میایم
ا/ت :در خواسته من چی میشه خواهش میکنم خواهش میکنم
مایکی دست دراکونو کنار زد وگفت
خوب اینم پارت دوم امید وارم خوشتون بیاد😉😉
پارت 2
ا/ت از تصادف نکرد ولی بخواطر شک بیهوش شد
2ساعت بعد
باجی وبعقیه ا/ت رو به بیمارستان اوردن بستریش کردن فقط پیشونی ا/ت خراش افتاده بود
ا/ت:اه اینجا کجاست من کجام چی بیمارستان من اینجا چیکار میکنم هاتصادف من تصادف کردم صبر کن ببینم من که اصلا زخمی نشدم
صدای در اتاق ومد مایکی ،دراکن وباجی وارد اتاق شدن وبه سمت تخت ومدن
مایکی:سلام حالت چطوره
ا/ت:ممنونم حالم خوبه
دراکن :ازتون معزرت میخوای همیه این اتفاقات تقصیر سهل انگاری باجی بود
باجی:هالا نیاز نیست انقدر بزرگش کنید چیزیش که نشده فقت یه خراش روصورتش وفتاده
دراکن:ون قاره بلارو ببند معزرت خواهی کن
باجی:وات
دراکن:همین که شنیدی
مایکی:باجی زودباش معزرت خواهی کن
باجی :ببندید دیگه خودم معزرت خواهی میکنم خوب چیزه من ...من.
دراکن:ده جون بکن چرا نمیگی
باجی:میگم من معزرت میخوام
مایکی:سرتو خم کن بابا این چه وعض معزرت خواهی کردن
باجی:چی میگی معزرت خواهی کردم
ا/ت:نه نیازی به این کارا نیست اشکالی نداره خوبم
مایکی:میشه بپرسم اسمتون چیه
ا/ت:اسمم ا/ت ف/ب هستم
مایکی :منم مایکی هستم رئیس تومان این دوتام کنچین وباجی هستم
دراکن:مایکی اسممو درست بگو ببخشید ا/ت من دراکن هستم
ا/ت:از اشنایتون خوشبختم شماواقعا عضای تو کیوریونجرز هستید
مایکی:اره ترفدارمونی
ا/ت:اره من عاشق گنگ شما هستم
باجی:خوبه که هستی مادیگه باید بریم
مایکی:کجا واستا ببینم
ا/ت:خواهش میکنم بزارید عضو گروهتون بشم مایکی کون خواهش میکنم
با این حرف همه تعجب کردن و اجو واج داشتن به ا/ت نگاه میکردن که مایکی گفت
مایکی:تو نمیتونی عضو شی چون دراکن گفته دخترا هر ماه ضعیف میشن و این خودش یه مشکل بزارگه درک که میکنی
ا/ت :چی گفتی چتور میتونی این حرفو اینجوری بزنی
باجی از خنده داشت پاره میشد دراکن اصلا نفهمید چی شد مایکی هم داشت به تو نگاه میکرد
باجی :افراین دراکن بیا حالا همه چیرو جمع کن
دراکن:باجی ببند ا/ت واقعام معزرت میخوام مایکی نمیفهمه داره چی میگه
مایکی:خوب خودت گفتی
دراکن پرید دهن مایکیرو گرفت که یهو پرستار ومد تو
پرستار:میتونید خانم ا/ت رو فردا صبح با خودتون ببرید
دراکن :ممنونم خانم ا/ت پس ما فردا میایم
ا/ت :در خواسته من چی میشه خواهش میکنم خواهش میکنم
مایکی دست دراکونو کنار زد وگفت
خوب اینم پارت دوم امید وارم خوشتون بیاد😉😉
۱.۷k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.