عشق تمام نشدنى (پارت نهم)
(پارت نهم)
يك سال بعد
تيا.مامان مامان يكى داره زنگ ميزنه
*برو ببين كيه
تيا.مامان مامان باباعه
*سلام تهيونگ
&سلام ا.ت خوبى؟
*مرسى بيا تو
&ا.ت فردا قراره بريم يك جاى خيلى قشنگ ساعت١٢ ظهر اماده باشين
*كجا؟
&نپرس
*باشه
صبح
&تيا ا.ت حاضرين؟
*اره اومديم
از ديد ا.ت
تيا پريد بغل تهيونگ و سوار ماشين شديم و رفتيم وقتى رسيديم تهيونگ به من گفت چشماتو ببند منم بستم تهيونگ پيادم كرد و دستم رو گرفت چند مين بعد ا.ت چشماتو باز كن وقتى چشمامو باز كردم توى قايق روى اب بودم گفتم
*اينجا كجاست؟
&الان ميريم جلوتر مى فهمى
يك سال بعد
تيا.مامان مامان يكى داره زنگ ميزنه
*برو ببين كيه
تيا.مامان مامان باباعه
*سلام تهيونگ
&سلام ا.ت خوبى؟
*مرسى بيا تو
&ا.ت فردا قراره بريم يك جاى خيلى قشنگ ساعت١٢ ظهر اماده باشين
*كجا؟
&نپرس
*باشه
صبح
&تيا ا.ت حاضرين؟
*اره اومديم
از ديد ا.ت
تيا پريد بغل تهيونگ و سوار ماشين شديم و رفتيم وقتى رسيديم تهيونگ به من گفت چشماتو ببند منم بستم تهيونگ پيادم كرد و دستم رو گرفت چند مين بعد ا.ت چشماتو باز كن وقتى چشمامو باز كردم توى قايق روى اب بودم گفتم
*اينجا كجاست؟
&الان ميريم جلوتر مى فهمى
۱۱.۱k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.