زندگی با طعم ترس پارت۲
استاد با عصبانیت اومد سمتم و طراحی رو از دستم گرفت و
استاد:خانم مثلا محترم من اینهمه تدریس کردم براتون بعد شما داشتین نقاشی میکشیدین؟(پوزخند و جدی)
حسابی از کوره در رفته بودم پس با لحن سردی گفتم
ا/ت:آقای مثلا محترم من همه ی این درسو بلدم و نیاز نیست شما نگران باشین
بعدشم فکر نمیکردم استادای اینجا فرق بین طراحی و نقاشی رو ندونن(سرد)
استاد در یک صدم ثانیه قرمز شد و همونطور که بزور داشت نفس میکشید گفت
استاد:چنتا مسئله مینویسم بیا حل کن
ا/ت:با کمال میل و تعظیمی کردم
استاد رفت پای تخته و چنتا مسئله ی خیلی پیچیده که فک کنم از حرص ترکیبی زده بود نوشت و با تمسخر گفت
استاد:بفرمایید حل کنید خانم محترم.
رفتم پایین پای تخته نگاهی به مسئله کردم و در ماژیک رو باز کردم در عرض دو دقیقه همه ی مسئله ها رو حل کردم و برگشتم سمت استاد و با لبخند گفتم
ا/ت:میتونم بشینم آجوشی؟؟
استاد:بله میتونین.......آجوشیییییییی؟؟؟من کجام آجوشیههههههه؟
ا/ت:رفتارتون😊
اینو گفتم و رفتم نشستم کنار سوجون
سوجون:ا/ت بزار بیایم بعد آسفالت کردنو شروع کن خوشگلم😂
ا/ت:خو خودش تنش میخارید منم خاروندمش
اونروز دانشگاه به هزار زور و زحمت تموم شد و با سوجون داشتیم برمیگشتیم خونه هامون
به خونه ی من که رسیدیم با دیدن ماشین بنز جلو در هردو شاخ درآوردیم
سوجون:ا/ت این برا کیههههههه؟
ا/ت:نمد والاه من برم ببینم کیه بهت خبر میدم
و درو با کلید باز کردم و رفتم تو خونه که....
استاد:خانم مثلا محترم من اینهمه تدریس کردم براتون بعد شما داشتین نقاشی میکشیدین؟(پوزخند و جدی)
حسابی از کوره در رفته بودم پس با لحن سردی گفتم
ا/ت:آقای مثلا محترم من همه ی این درسو بلدم و نیاز نیست شما نگران باشین
بعدشم فکر نمیکردم استادای اینجا فرق بین طراحی و نقاشی رو ندونن(سرد)
استاد در یک صدم ثانیه قرمز شد و همونطور که بزور داشت نفس میکشید گفت
استاد:چنتا مسئله مینویسم بیا حل کن
ا/ت:با کمال میل و تعظیمی کردم
استاد رفت پای تخته و چنتا مسئله ی خیلی پیچیده که فک کنم از حرص ترکیبی زده بود نوشت و با تمسخر گفت
استاد:بفرمایید حل کنید خانم محترم.
رفتم پایین پای تخته نگاهی به مسئله کردم و در ماژیک رو باز کردم در عرض دو دقیقه همه ی مسئله ها رو حل کردم و برگشتم سمت استاد و با لبخند گفتم
ا/ت:میتونم بشینم آجوشی؟؟
استاد:بله میتونین.......آجوشیییییییی؟؟؟من کجام آجوشیههههههه؟
ا/ت:رفتارتون😊
اینو گفتم و رفتم نشستم کنار سوجون
سوجون:ا/ت بزار بیایم بعد آسفالت کردنو شروع کن خوشگلم😂
ا/ت:خو خودش تنش میخارید منم خاروندمش
اونروز دانشگاه به هزار زور و زحمت تموم شد و با سوجون داشتیم برمیگشتیم خونه هامون
به خونه ی من که رسیدیم با دیدن ماشین بنز جلو در هردو شاخ درآوردیم
سوجون:ا/ت این برا کیههههههه؟
ا/ت:نمد والاه من برم ببینم کیه بهت خبر میدم
و درو با کلید باز کردم و رفتم تو خونه که....
۲.۱k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.