پارت ۷ : وقتی اومدید ایران 2...
آقا ممد رضا : زن حالا یه این دفعه رو برو
ا.ت : مامان من میرم میارم
خدیجه خانم : خیله خب مادر برو بیار
ا.ت با لبخند رفت توی آشپزخونه و چای ریخت برای همه و اومدن نشستن
علیرضا : میگم مامان امروز حاج فتح الله اومده بود العان هستش
خدیجه خانم : راس میگی مادر
علیرضا : آره دم کوچه وانتش پارک کرده
خدیجه خانم: ا.ت مادر بپوش بریم
ا.ت : کجا
خدیجه خانم: خرید دیگه پاشو مادر پاشو دروز دیگه شکمت بزرگ میشه باید لباسای گشاد بپوشی پاشو بریم دومتر پارچه برات بگیرم
ا.ت : العان حاضر میشم
جین : ا.ت کارتی که پولای ایران ریختیم توش تو جیب شلوارمه برش دار خب
ا.ت : باشه
خدیجه خانم: مرد
آقا ممد رضا : جان
خدیجه خانم : درد و جانم کارتت و بده به من میخوام برم خرید
آقا ممد رضا : بیا زن رمزش چهار تا شیش
خدیجه خانم : ا.ت مادر کجا موندی
ا.ت : اومدم
و خدیجه خانم و ا.ت رفتن سر کوچه تا خرید کنن
خدیجه خانم : سلام حاجی خوبی
ا.ت : سلام عمو
حاج فتح الله: سلام خدیجه خانم سلام دخترم خیلی خوش اومدید
خدیجه خانم : پارچه های جدیدت کجان
حاجی
حاج فتح الله : اینجان بفرما
ا.ت و خدیجه خانم رفتن
خدیجه خانم: بهبه چه پارچه هایی
میگم ا.ت مادر بابات زیرشلواری نداره
ا.ت : مامان واسه پسرا هم بدوزیم نه
خدیجه خانم : آره مادر خب حاجی از پارچه زیرشلواری ۲۰ مترم بده از پارچه ی شلوار کردی بغلش یه ۱۸ متر بسه
ا.ت : مامان پارچه ی مانتو
خدیجه خانم : این پارچه های ابروبادی خیلی خوبه نرمم حس وای چه جنسش خوبه
حاجی این پارچه نخی مال کجاس
حاج فتح الله: والا خدیجه خانم تز فِرَنگستون واسم آوردن جنسش عالیییی ۱۰ سال بپوشی آخ نمیگه
خدیجه خانم : مادر تز این واسه خودمم بردارم
ا.ت : آره خیلی خوب میشه فقط یه رنگ بر نداریم تز رنگ آبی و یاسی و مشکیش برداریم
خدیجه خانم : حاجی از این سه تا پارچه یکی پنج مترم بده
حاج فتح الله : به روی چشم
ا.ت : وای مامان این پارچه ها چه خوبه
خدیجه خانم: آره وایی حاجی این پارچه چیه
حاج فتح الله: این پارچه بیشتر زنا میبرن واسه دستمالی نون
خدیجه خانم : شیش مترم بده
ا.ت : مامان دلم درد میکنه بریم خونه
خدیجه خانم : باشه مادر حاجی بی زحمت تینا رو حساب کن
حاج فتح الله: ۲۰ متر پاچه زیر شلواری متری ۸۰ تومن ۱۸ متر پارچه شلوار کردی متری ۶۰ تومن ۱۵متر پارچه ابرو بادی متری ۱۲۰ تومن ۶ متر پاچه دستمالی متری ۵۰ تومن جمعا میشه ۴ میلیون ۷۸۰ هزارتومان
خدیجه خانم : باهم بکش با این کارت
ا.ت : نه با این کارت
حاج فتح الله : دخترم پارچه های تو ابرو بادی مگه نه
ا.ت : بله
ا.ت : مامان من میرم میارم
خدیجه خانم : خیله خب مادر برو بیار
ا.ت با لبخند رفت توی آشپزخونه و چای ریخت برای همه و اومدن نشستن
علیرضا : میگم مامان امروز حاج فتح الله اومده بود العان هستش
خدیجه خانم : راس میگی مادر
علیرضا : آره دم کوچه وانتش پارک کرده
خدیجه خانم: ا.ت مادر بپوش بریم
ا.ت : کجا
خدیجه خانم: خرید دیگه پاشو مادر پاشو دروز دیگه شکمت بزرگ میشه باید لباسای گشاد بپوشی پاشو بریم دومتر پارچه برات بگیرم
ا.ت : العان حاضر میشم
جین : ا.ت کارتی که پولای ایران ریختیم توش تو جیب شلوارمه برش دار خب
ا.ت : باشه
خدیجه خانم: مرد
آقا ممد رضا : جان
خدیجه خانم : درد و جانم کارتت و بده به من میخوام برم خرید
آقا ممد رضا : بیا زن رمزش چهار تا شیش
خدیجه خانم : ا.ت مادر کجا موندی
ا.ت : اومدم
و خدیجه خانم و ا.ت رفتن سر کوچه تا خرید کنن
خدیجه خانم : سلام حاجی خوبی
ا.ت : سلام عمو
حاج فتح الله: سلام خدیجه خانم سلام دخترم خیلی خوش اومدید
خدیجه خانم : پارچه های جدیدت کجان
حاجی
حاج فتح الله : اینجان بفرما
ا.ت و خدیجه خانم رفتن
خدیجه خانم: بهبه چه پارچه هایی
میگم ا.ت مادر بابات زیرشلواری نداره
ا.ت : مامان واسه پسرا هم بدوزیم نه
خدیجه خانم : آره مادر خب حاجی از پارچه زیرشلواری ۲۰ مترم بده از پارچه ی شلوار کردی بغلش یه ۱۸ متر بسه
ا.ت : مامان پارچه ی مانتو
خدیجه خانم : این پارچه های ابروبادی خیلی خوبه نرمم حس وای چه جنسش خوبه
حاجی این پارچه نخی مال کجاس
حاج فتح الله: والا خدیجه خانم تز فِرَنگستون واسم آوردن جنسش عالیییی ۱۰ سال بپوشی آخ نمیگه
خدیجه خانم : مادر تز این واسه خودمم بردارم
ا.ت : آره خیلی خوب میشه فقط یه رنگ بر نداریم تز رنگ آبی و یاسی و مشکیش برداریم
خدیجه خانم : حاجی از این سه تا پارچه یکی پنج مترم بده
حاج فتح الله : به روی چشم
ا.ت : وای مامان این پارچه ها چه خوبه
خدیجه خانم: آره وایی حاجی این پارچه چیه
حاج فتح الله: این پارچه بیشتر زنا میبرن واسه دستمالی نون
خدیجه خانم : شیش مترم بده
ا.ت : مامان دلم درد میکنه بریم خونه
خدیجه خانم : باشه مادر حاجی بی زحمت تینا رو حساب کن
حاج فتح الله: ۲۰ متر پاچه زیر شلواری متری ۸۰ تومن ۱۸ متر پارچه شلوار کردی متری ۶۰ تومن ۱۵متر پارچه ابرو بادی متری ۱۲۰ تومن ۶ متر پاچه دستمالی متری ۵۰ تومن جمعا میشه ۴ میلیون ۷۸۰ هزارتومان
خدیجه خانم : باهم بکش با این کارت
ا.ت : نه با این کارت
حاج فتح الله : دخترم پارچه های تو ابرو بادی مگه نه
ا.ت : بله
۷.۹k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.