رمان: 𝚋𝚛𝚒𝚐𝚑𝚝 𝚏𝚞𝚝𝚞𝚛𝚎🦋🪐( آینده ی روشن)
رمان: 𝚋𝚛𝚒𝚐𝚑𝚝 𝚏𝚞𝚝𝚞𝚛𝚎🦋🪐( آینده ی روشن)
پارت4
از دید ات:
ساعت 8 ربع بود موهام رو مرتب کردم ی مدل موی ساده ب موهام دادم و ب صورتم ضدآفتاب زدم با سایه قهوه ای ب پشت پلکام حالت دادم ب زیر چشمام کانسیلر زدم و بلِند کردم رژ گونه زدم خط چشم کشیدم و تینت هم زدم با اینکه ارایشم ملایم و لایت بود ولی خعلی زیبا شده بودم دیگ داشتم رو خودم کراش میزدم( ارع دیگ😂🤦♀️) و لباسم رو هم پوشیدم ( اگ بتونم عکسش رو میزارم) ی ربع مونده بود ب 9 تاکسی گرفتم و منتظر شدم 2مین بعد تاکسی اومد و سوار شدم بعداز 9مین رسیدم کمپانی درست میگفتن کمپانی خعلی بزرگی بود استرس داشتم ب یونا زنگ زدم
ات:یونااااااا
یونا: چیشددددددد؟
ات: من رسیدم خعلی استرس دارممممممممم عررررررر
یونا: باش صب من الان میام پایین استرسم نداشته باش خو؟!
ات: باش فق سریع بیا( یونا بعد از 1 مین اومد پایین)
یونا: ات من اینجاممم
ات:ععرررررر یونااااا خعلی استرس دارم( رف یونا و بغل کرد)
یونا:مگ بچه ای اینق استرس نداشته باش بیا بریم
ات: باش( باهم رفتن داخل)
یونا:ات من ی لحظه برم دستشویی میام همینجا بمون سریع بر میگردم
ات: خاک تو سرت باشع برو
از دید ات
یونا رف منم داشتم اطراف رو نگاه میکردم ک چشمم ب ی پسری خورد! اون پسر خعلی زیبا بود ی لحظه احساس کردم قلبم نمیزنه ک ی دفعه یونا اومد
یونا: هوییییی ات بیا دیرت میشه
ات:چ چی؟ باش باش روم رو برگردوندم ولی اون پسر دیگ نبود منم همراه یونا رفتم برا مصاحبه
چندتا سوال پرسیدن منم همشون رو جواب دادم و ازم تست گرفتن منم همشونو خوب انجام دادم تا جایی ک میتونستم بعداز مصاحبه و آزمون گفتن تو راهرو بمون تا 1 ساعت دیگ جواب رو میگیری
استرس داشتم قلبم نمیزد ب یونا گفتم بیاد پیشم پیش هم نشسته بودیم ک باز دوباره اون پسره رو دیدم خعلی کنجکاو بودم ببینم کیه از یونا پرسیدم
ات: یونا اون پسره ک اونجا وایساده کیه؟!
یونا :اون یکی از آیدل های اینجاس اسمش حونگکوکه
ات:آهان
ویو جونگکوک
داشتم برا آلبومم اماده میشدم دم در اسانسور ایستاده بودم ک ی دختره رو دیدم اولین بار بود اینجا میدیدمش ولی خعلی کیوت و زیبا بود غرقش شده بودم ک ی دفعه نگام کرد روم رو برگردوندم اولین بار بود بخاطر ی دختر قلبم اینطوری میلرزید در آسانسور باز شد و منم سریع رفتم داخل اسانسور و طبقه مورد نظرم رو زدم
پایان پارت4
( امیدوارم خوشتون اومده باشه🥺🙃)
ورق بزن عکس لباس ات رو ببینی.....
پارت4
از دید ات:
ساعت 8 ربع بود موهام رو مرتب کردم ی مدل موی ساده ب موهام دادم و ب صورتم ضدآفتاب زدم با سایه قهوه ای ب پشت پلکام حالت دادم ب زیر چشمام کانسیلر زدم و بلِند کردم رژ گونه زدم خط چشم کشیدم و تینت هم زدم با اینکه ارایشم ملایم و لایت بود ولی خعلی زیبا شده بودم دیگ داشتم رو خودم کراش میزدم( ارع دیگ😂🤦♀️) و لباسم رو هم پوشیدم ( اگ بتونم عکسش رو میزارم) ی ربع مونده بود ب 9 تاکسی گرفتم و منتظر شدم 2مین بعد تاکسی اومد و سوار شدم بعداز 9مین رسیدم کمپانی درست میگفتن کمپانی خعلی بزرگی بود استرس داشتم ب یونا زنگ زدم
ات:یونااااااا
یونا: چیشددددددد؟
ات: من رسیدم خعلی استرس دارممممممممم عررررررر
یونا: باش صب من الان میام پایین استرسم نداشته باش خو؟!
ات: باش فق سریع بیا( یونا بعد از 1 مین اومد پایین)
یونا: ات من اینجاممم
ات:ععرررررر یونااااا خعلی استرس دارم( رف یونا و بغل کرد)
یونا:مگ بچه ای اینق استرس نداشته باش بیا بریم
ات: باش( باهم رفتن داخل)
یونا:ات من ی لحظه برم دستشویی میام همینجا بمون سریع بر میگردم
ات: خاک تو سرت باشع برو
از دید ات
یونا رف منم داشتم اطراف رو نگاه میکردم ک چشمم ب ی پسری خورد! اون پسر خعلی زیبا بود ی لحظه احساس کردم قلبم نمیزنه ک ی دفعه یونا اومد
یونا: هوییییی ات بیا دیرت میشه
ات:چ چی؟ باش باش روم رو برگردوندم ولی اون پسر دیگ نبود منم همراه یونا رفتم برا مصاحبه
چندتا سوال پرسیدن منم همشون رو جواب دادم و ازم تست گرفتن منم همشونو خوب انجام دادم تا جایی ک میتونستم بعداز مصاحبه و آزمون گفتن تو راهرو بمون تا 1 ساعت دیگ جواب رو میگیری
استرس داشتم قلبم نمیزد ب یونا گفتم بیاد پیشم پیش هم نشسته بودیم ک باز دوباره اون پسره رو دیدم خعلی کنجکاو بودم ببینم کیه از یونا پرسیدم
ات: یونا اون پسره ک اونجا وایساده کیه؟!
یونا :اون یکی از آیدل های اینجاس اسمش حونگکوکه
ات:آهان
ویو جونگکوک
داشتم برا آلبومم اماده میشدم دم در اسانسور ایستاده بودم ک ی دختره رو دیدم اولین بار بود اینجا میدیدمش ولی خعلی کیوت و زیبا بود غرقش شده بودم ک ی دفعه نگام کرد روم رو برگردوندم اولین بار بود بخاطر ی دختر قلبم اینطوری میلرزید در آسانسور باز شد و منم سریع رفتم داخل اسانسور و طبقه مورد نظرم رو زدم
پایان پارت4
( امیدوارم خوشتون اومده باشه🥺🙃)
ورق بزن عکس لباس ات رو ببینی.....
۵.۲k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.