پارت ۱ رقیب عشقی
ات ویو
بلاخره از دست اون خواهر و مادر ناتنی دیوونه راحت شدم
هر روزی که با اونا وقت میگذرونم یک سال پیر میشم
اینطوری پیش بره زودتر از اونا میمیرم
اومدم یکم هوا خوری تا یکم اعصابم راحت بشه
اون مثلا پدر فقط فکر اون زنشه
من اصلا براش مهم نیستم
کم کم چشمام خیس شد و جلومو تار میدیم که یهو خوردم به دو تا پسر
برگشتم که عذرخواهی کنم که با دیدن چهرشون زبونم بند اومد
انقدر جذاب بودن که ............
با صدای یکیشون از افکارم بیرون اومدم
صداش خیلی هات و جذاب بود
تهیونگ:حواست کجاست
ات:واقعا ببخشید حواسم نبود
تهیونگ : دیگه مارو دیدی حواست جمع باشه فهمیدی؟؟
جونگ کوک ویو
رفتم جلو و در گوشش گفتم
جونگکوک:اگه یه بار دیگه به ما بخوری زندگیتو سیاه میکنیم
اینو گفتم و ازش فاصله گرفتم
مثل یه تیکه یخ اصلا تکون نمی خورد
بهش نگاه کردم خوشگل بود اما باید حواسشو جمع میکرد
تهیونگ :بیا بریم کوک
کوک:باشه
ات ویو
بدنم سرد تر از چیزی بود که فکرشو میکردم اینا دیگه کی بودن
سعی کردم تکون بخورم اما نمی شد
با همکاری
https://wisgoon.com/kim.mina
بلاخره از دست اون خواهر و مادر ناتنی دیوونه راحت شدم
هر روزی که با اونا وقت میگذرونم یک سال پیر میشم
اینطوری پیش بره زودتر از اونا میمیرم
اومدم یکم هوا خوری تا یکم اعصابم راحت بشه
اون مثلا پدر فقط فکر اون زنشه
من اصلا براش مهم نیستم
کم کم چشمام خیس شد و جلومو تار میدیم که یهو خوردم به دو تا پسر
برگشتم که عذرخواهی کنم که با دیدن چهرشون زبونم بند اومد
انقدر جذاب بودن که ............
با صدای یکیشون از افکارم بیرون اومدم
صداش خیلی هات و جذاب بود
تهیونگ:حواست کجاست
ات:واقعا ببخشید حواسم نبود
تهیونگ : دیگه مارو دیدی حواست جمع باشه فهمیدی؟؟
جونگ کوک ویو
رفتم جلو و در گوشش گفتم
جونگکوک:اگه یه بار دیگه به ما بخوری زندگیتو سیاه میکنیم
اینو گفتم و ازش فاصله گرفتم
مثل یه تیکه یخ اصلا تکون نمی خورد
بهش نگاه کردم خوشگل بود اما باید حواسشو جمع میکرد
تهیونگ :بیا بریم کوک
کوک:باشه
ات ویو
بدنم سرد تر از چیزی بود که فکرشو میکردم اینا دیگه کی بودن
سعی کردم تکون بخورم اما نمی شد
با همکاری
https://wisgoon.com/kim.mina
۱۰.۲k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.