"پارت۶"
"پارت۶"
کوک:خب یعنی ما بدون تو میریم خونه
ا/ت:بعله متاسفانه
جیمین:(لبخند)
تهیونگ:خب بیایین بریم سر کلاس
ویو ات
من سر کلاس همش خواب بودم حتی زنگ تفریح حتی زنگ بعدی زنگ تفریح دو زنگ بعد بیدار شدم که یعنی اون موقع ما باید تمیز کاریو شروع کنیم
جیمین اومد با گوشیش آهنگ گذاشت ما هم داشتیم با آهنگ میخوندیم هم داشتیم تمیز میکردیم مدیر مدرسه داشت یا تعجب بهمون نگاه میکرد ولی ما بهش توجه نمیکردیم
مدیر:میبینم داره بهتون خوش میگذره
انقد صدای آهنگ زیاد بود و چون ما داشتیم باهاش میخوندیم صداشو نشنیدیم و مدیر هم بیخیال شدو رفت
ات:خب بالاخره تموم شد
جیمین:میدونی ساعت چنده؟
ات:نه
جیمین:ساعت هشت شبه
ات:چییییی یعنی تنقد طول دادیم
جیمین:آره،میگم امشب میایی خونه ی ما؟
ات:نمیدونم بزا به بابام زنگ بزنم
مکالمه ی ات و باباش*
ات:الو بابا میشه من خونه ی جیمین امشب بمونم
ب ت:باشه ولی شیطنت نکنیااا
ات:باشه،خدافظ
ب ت:خدافظ
جیمین:چی گف؟
ات:گفت باشه ولی گفت که شیطنت نکنیم
جیمین:باشه
مدیر:خب میبینم که کارتون تموم شده و حسابی بهتون خوش گذشته
جیمین و ات:بلههه
مدیر:خب خسته نباشین برین خونه ی جیمین
ات:شما از کجا میدونید؟
مدیر:من سه ساعته اینجا نشستم انقد مشغول بودید نفهمیدید
ات:متاسفم
مدیر:اشکالی نداره کره بز حالا برو خونه ی دوس پسرت
ات:🙂👈👉
جیمین:بریم؟
ات:بریم
رفتیم خونه ی جیمین نسبتا اندازه ی خونه ی خودمون بود بخاطر همین زیاد شگفت زده نشدم
جیمین اتاقمو نشونم داد رفتم لباسامو عوض کردم یه لباس راحتی پوشیدم رفتم پایین داشتیم شام میخوردیم که...
کوک:خب یعنی ما بدون تو میریم خونه
ا/ت:بعله متاسفانه
جیمین:(لبخند)
تهیونگ:خب بیایین بریم سر کلاس
ویو ات
من سر کلاس همش خواب بودم حتی زنگ تفریح حتی زنگ بعدی زنگ تفریح دو زنگ بعد بیدار شدم که یعنی اون موقع ما باید تمیز کاریو شروع کنیم
جیمین اومد با گوشیش آهنگ گذاشت ما هم داشتیم با آهنگ میخوندیم هم داشتیم تمیز میکردیم مدیر مدرسه داشت یا تعجب بهمون نگاه میکرد ولی ما بهش توجه نمیکردیم
مدیر:میبینم داره بهتون خوش میگذره
انقد صدای آهنگ زیاد بود و چون ما داشتیم باهاش میخوندیم صداشو نشنیدیم و مدیر هم بیخیال شدو رفت
ات:خب بالاخره تموم شد
جیمین:میدونی ساعت چنده؟
ات:نه
جیمین:ساعت هشت شبه
ات:چییییی یعنی تنقد طول دادیم
جیمین:آره،میگم امشب میایی خونه ی ما؟
ات:نمیدونم بزا به بابام زنگ بزنم
مکالمه ی ات و باباش*
ات:الو بابا میشه من خونه ی جیمین امشب بمونم
ب ت:باشه ولی شیطنت نکنیااا
ات:باشه،خدافظ
ب ت:خدافظ
جیمین:چی گف؟
ات:گفت باشه ولی گفت که شیطنت نکنیم
جیمین:باشه
مدیر:خب میبینم که کارتون تموم شده و حسابی بهتون خوش گذشته
جیمین و ات:بلههه
مدیر:خب خسته نباشین برین خونه ی جیمین
ات:شما از کجا میدونید؟
مدیر:من سه ساعته اینجا نشستم انقد مشغول بودید نفهمیدید
ات:متاسفم
مدیر:اشکالی نداره کره بز حالا برو خونه ی دوس پسرت
ات:🙂👈👉
جیمین:بریم؟
ات:بریم
رفتیم خونه ی جیمین نسبتا اندازه ی خونه ی خودمون بود بخاطر همین زیاد شگفت زده نشدم
جیمین اتاقمو نشونم داد رفتم لباسامو عوض کردم یه لباس راحتی پوشیدم رفتم پایین داشتیم شام میخوردیم که...
۳.۵k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.