💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
ادامه یpart 36🤍✨
(از زبان کوک)
کوک: خبببب از الان گفته باشم مزاحم یونا نمیشی بعد دور و ورش نبینمتا
ته:تا رل نزدی اصن نبینمت خب
سوهو: هه کوک ببین بعد چیکار میکنم ... رل میزنم ولی با یونا حالا خواهی دید
ته: هویییی دیگه خیلی داری حرف مفت میزنیاااا
کوک: چی گفتیییی
سوهو: همونی ک شنیدیییی(بعدم سریع بلند شد رفت سمت جایی ک خانواده ها نشسته بودن
ته: هی اگه نمیترسی واستااا
کوک: کجا فرارمیکنی صب کن دیگههه
چقد پروعه این پسره هوفففف آخر خودم میکشمش
بلند شدم رفتم دنبالش من بچه ها داشت فرار میکرد کل عمارتو دنبالش کردم تا رسیدم بهش
(از زبان یونا)
یونا:خب مانیا بیا تو
مانیا: اوممم اتاق قشنگی داریی همه چی صورتی و سفید و سیاه و بنفش خیلی قشنگهههه
یونا: مرسی عزیزمم.....عا بیا این جزوه هایی ک میخواستی
مانیا: خیلی ممنون 😚
یونا: خواهش میکنم
داشتیم حرف میزدیم ک احساس کردم یک صداهایی داره میاد
یونا: ها مانیا توعم میشنوی ؟؟
مانیا : اره چ خبره پایین
یونا: نمیدونم بیا بریم بدو
رفتیم پایین ک دیدم کوک و سوهو و ته دارن دنبال هم میکنن و دعوا میکنن
عصابم ب هم ریخت داد زدم
یونا: کافیهههههههه
ک همه ساکت شدن و دویدن و تموم کردن
کوک: یونا...
یونا: کوک ساکت... مگه بچه این باهم دعوا میکنین اینجوری
ته: هی اول اون شروع کرد میگه من آخرم با یونا رل میزنم
سوهو: گفتم میزنم یعنی میزنم
کوک: یااااا خفه شوووووو
یونا: ساکتتتتت(داد)
_:پسرا کافیه دیگه انقد بچه بازی در نیارین
یونا: کوک و تهیونگ بیاین اینجا ببینم ...سوهو توعم روی مبل اون طرفی بشین
سوهو: باشه بابا
یونا: کوک مگه نگفتی دعوا نمیکنین
کوک: خب ببین چی میگه
ته: اگه ب من بود پارش میکردم پسره ی ....
یونا: عه تهیونگ کافیه دیگه نبینم دعوا کنیدا
پسرا: باشههه
خلاصه گذشت تا آخر شب ک مهمونا داشتن میرفتن
مامان سوهو : خب ببخشید بهتون زحمت دادیم
+:ن این چ حرفیه خوشحالمون کردین ب ما ک خیلی خوش گذشت
ادامه دارد چون خیلی طولانی نوشتم شرمنده😅😂🤍
ادامه یpart 36🤍✨
(از زبان کوک)
کوک: خبببب از الان گفته باشم مزاحم یونا نمیشی بعد دور و ورش نبینمتا
ته:تا رل نزدی اصن نبینمت خب
سوهو: هه کوک ببین بعد چیکار میکنم ... رل میزنم ولی با یونا حالا خواهی دید
ته: هویییی دیگه خیلی داری حرف مفت میزنیاااا
کوک: چی گفتیییی
سوهو: همونی ک شنیدیییی(بعدم سریع بلند شد رفت سمت جایی ک خانواده ها نشسته بودن
ته: هی اگه نمیترسی واستااا
کوک: کجا فرارمیکنی صب کن دیگههه
چقد پروعه این پسره هوفففف آخر خودم میکشمش
بلند شدم رفتم دنبالش من بچه ها داشت فرار میکرد کل عمارتو دنبالش کردم تا رسیدم بهش
(از زبان یونا)
یونا:خب مانیا بیا تو
مانیا: اوممم اتاق قشنگی داریی همه چی صورتی و سفید و سیاه و بنفش خیلی قشنگهههه
یونا: مرسی عزیزمم.....عا بیا این جزوه هایی ک میخواستی
مانیا: خیلی ممنون 😚
یونا: خواهش میکنم
داشتیم حرف میزدیم ک احساس کردم یک صداهایی داره میاد
یونا: ها مانیا توعم میشنوی ؟؟
مانیا : اره چ خبره پایین
یونا: نمیدونم بیا بریم بدو
رفتیم پایین ک دیدم کوک و سوهو و ته دارن دنبال هم میکنن و دعوا میکنن
عصابم ب هم ریخت داد زدم
یونا: کافیهههههههه
ک همه ساکت شدن و دویدن و تموم کردن
کوک: یونا...
یونا: کوک ساکت... مگه بچه این باهم دعوا میکنین اینجوری
ته: هی اول اون شروع کرد میگه من آخرم با یونا رل میزنم
سوهو: گفتم میزنم یعنی میزنم
کوک: یااااا خفه شوووووو
یونا: ساکتتتتت(داد)
_:پسرا کافیه دیگه انقد بچه بازی در نیارین
یونا: کوک و تهیونگ بیاین اینجا ببینم ...سوهو توعم روی مبل اون طرفی بشین
سوهو: باشه بابا
یونا: کوک مگه نگفتی دعوا نمیکنین
کوک: خب ببین چی میگه
ته: اگه ب من بود پارش میکردم پسره ی ....
یونا: عه تهیونگ کافیه دیگه نبینم دعوا کنیدا
پسرا: باشههه
خلاصه گذشت تا آخر شب ک مهمونا داشتن میرفتن
مامان سوهو : خب ببخشید بهتون زحمت دادیم
+:ن این چ حرفیه خوشحالمون کردین ب ما ک خیلی خوش گذشت
ادامه دارد چون خیلی طولانی نوشتم شرمنده😅😂🤍
۶.۳k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.