Fan Fiction Seven Only Part.۱۶
~••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••~
《ویو یونگی》
بعد از اینکه مینهو رفت منم رفتم سر میز
نامجون: بلخره اومدی؟ چقدر طول دادی:/
یونگی: داشتم با مینهو حرف میزدم، حالا که اومدم
جین: مثل اینکه خیلی از مینهو خوشت اومده (لخند شیطانی)
یونگی: مگه از بقیه بدم میاد؟:/
جی هوپ: راست میگه، یونگی با همه کسایی که قرار بود تو گروهش بیان خوب رفتار میکرد
جیمین: به جای این حرفا برین ببینین چرا غذا رو نمیارن، من گشنمه:/
جونگ کوک: اول جین هیونگ خیلی به فکر غذا خوردنش بود حالا هم این ویروسش به جیمین سرایت کرده
جیمین: ببینم بچه، تو چرا به جین میگی هیونگ ولی به من میگی جیمین؟ (باز شروع شد:/)
جونگ کوک: ها ها چون من قدم ازت بلند تره؛)
جیمین: مگه به قده؟ سن مهمه پفیوز:/
یونگی: بچه های ۲ ساله، لطفا سکوت مهد کودک رو به فاک ندین! (استغفرالله یونگی جان عصبی نشو○~○)
همه زمانی ساکت شدند که کسی در زد و وقتی اجازه اومدن بهش دادن دیدن که خدمتکاره و غذا رو آورده، مثله اینکه فقط غذا میتونست اون بچه های غر غرو رو ساکت کنه (کیوت های شکمووو♡~♡)
《ویو یونگی》
بعد از اینکه مینهو رفت منم رفتم سر میز
نامجون: بلخره اومدی؟ چقدر طول دادی:/
یونگی: داشتم با مینهو حرف میزدم، حالا که اومدم
جین: مثل اینکه خیلی از مینهو خوشت اومده (لخند شیطانی)
یونگی: مگه از بقیه بدم میاد؟:/
جی هوپ: راست میگه، یونگی با همه کسایی که قرار بود تو گروهش بیان خوب رفتار میکرد
جیمین: به جای این حرفا برین ببینین چرا غذا رو نمیارن، من گشنمه:/
جونگ کوک: اول جین هیونگ خیلی به فکر غذا خوردنش بود حالا هم این ویروسش به جیمین سرایت کرده
جیمین: ببینم بچه، تو چرا به جین میگی هیونگ ولی به من میگی جیمین؟ (باز شروع شد:/)
جونگ کوک: ها ها چون من قدم ازت بلند تره؛)
جیمین: مگه به قده؟ سن مهمه پفیوز:/
یونگی: بچه های ۲ ساله، لطفا سکوت مهد کودک رو به فاک ندین! (استغفرالله یونگی جان عصبی نشو○~○)
همه زمانی ساکت شدند که کسی در زد و وقتی اجازه اومدن بهش دادن دیدن که خدمتکاره و غذا رو آورده، مثله اینکه فقط غذا میتونست اون بچه های غر غرو رو ساکت کنه (کیوت های شکمووو♡~♡)
۳.۲k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.