پارت ۶
جونگ کوک:ا/ت حالش بد بود فقط هق هق میکرد کشیدمش بغل خودم و محکم بغلش کردم. ا/ت هم فقط تو بغلم هق هق میکرد.
جی کی:هیششش.آروم باش دختر. گریه نکن. چشای خوشگلتو خیس نکن کوچولو.
ا/ت:هق هق دست خودم نیس.
جی کی:آروم باش چیزی نشده گریه نکن.
از دید ا/ت:همینجوری که گریه میکردم جونگ کوک منو کشید بغلش. بغلش خیلی خوب بود.بوی عطرش داشت دیونم میکرد. ولی همچنان داشتم هق هق میکردم....... کمی که گذشت تو بغل جونگ کوک آروم شدم. هق هقم تموم شد.داداشم وقتی بغلم میکرد آروم میشدم. الانم وقتی جونگ کوک بغلم کرد حس کردم داداشم بغلم کرده:))) حس خوبی داشت
جونگ کوک:خوبی؟ بهتری؟ میخوای حرف بزنیم؟
ا/ت:اوهوم:)
جونگ کوک:خب تعریف کن ببینم چی شده...
ا/ت:مامان بابای من عاشق دخترن ولی خب اولین بچشون پسر بدنیا اومد.من دومین بچه خانوادمم. خب اونا چون بچه دختر دوست داشتن تمام فکر چ خیالشون من بودم. به داداشم هیچ توجهی نداشتن. ولی من عاشق داداشم بودن. اونا هرچقد باهاش بد رفتاری میکردن من باهاش خوب رفتار میکردم.
داداشم کمی که بزرگ شد مامان بابام اونو از خونه بیرون انداختن خب اونم مجبور شد واسه خودش خونه بخره . تنها زندگی میکرد.خب داداشم ۱۹ سالش بود منم ۱۴ سالم بود.واسه اینکه دلتنگ هم نشیم هرروز وقتی کلاسم تموم میشد میومدم این پارک که همدیگه رو ببینیم. خونه اش رو به روی این پارک بود.یه روز که قرار بود همدیگه رو ببینیم رفتم همون پارک همیشگی منتظرش موندم که بیاد ولی خبری ازش نبود. کلید خونشو داده بود بهم که اگه یهو نیومد برم خونه اش. منم کلید رو از کیفم برداشتم برم خونه.... که ای کاش نمیرفتم...؛) 💔
جونگ کوک:چرا مگه چیشد؟؟
ا/ت:مامان و بابام داداشمو خیلی اذیت میکردن.داداشمم افسردگی شدید داشت. فقط وقتایی که من پیشش بودم حالش خوب بود و از ته دل میخندید. دلیل حال خوب همدیگه بودیم. رفتم خونه اش در رو باز کردم. دیدم داداشم....
جونگ کوک:ا/ت باز بغض کرد دلش گرف. گریه کرد ولی بازم با حرفاش ادامه میداد. انگار خیلی وقته میخواست این حرفارو به یکی بزنه.
ا/ت:داداشم رگشو زده بود. خیلی بد هم زده بود:زنگ زدم امبولانس ولی خب دیر شده بود:) داداشم مرده بود. فقط یه نامه ازش دارم:)(و شروع کرد به هق هق کردن).
جونگ کوک:بازم بغلش کردم و دلداریش دادم.
جونگ کوک:ا/ت میخوای ادامه ندی؟
ا/ت:همه این حرفا تو دلم سنگینی میکنن 🥺💔
جونگ کوک:اوکی تا وقتی که آروم بشی تعریف کن. گوش میکنم:)))
ادامشم تو پارت بعدی میخونین:)
اگه از فیک خوشتون اومد تو کامنتا بگین:))
لایک و کامنت یادتون نره🫠❤️🔥
جی کی:هیششش.آروم باش دختر. گریه نکن. چشای خوشگلتو خیس نکن کوچولو.
ا/ت:هق هق دست خودم نیس.
جی کی:آروم باش چیزی نشده گریه نکن.
از دید ا/ت:همینجوری که گریه میکردم جونگ کوک منو کشید بغلش. بغلش خیلی خوب بود.بوی عطرش داشت دیونم میکرد. ولی همچنان داشتم هق هق میکردم....... کمی که گذشت تو بغل جونگ کوک آروم شدم. هق هقم تموم شد.داداشم وقتی بغلم میکرد آروم میشدم. الانم وقتی جونگ کوک بغلم کرد حس کردم داداشم بغلم کرده:))) حس خوبی داشت
جونگ کوک:خوبی؟ بهتری؟ میخوای حرف بزنیم؟
ا/ت:اوهوم:)
جونگ کوک:خب تعریف کن ببینم چی شده...
ا/ت:مامان بابای من عاشق دخترن ولی خب اولین بچشون پسر بدنیا اومد.من دومین بچه خانوادمم. خب اونا چون بچه دختر دوست داشتن تمام فکر چ خیالشون من بودم. به داداشم هیچ توجهی نداشتن. ولی من عاشق داداشم بودن. اونا هرچقد باهاش بد رفتاری میکردن من باهاش خوب رفتار میکردم.
داداشم کمی که بزرگ شد مامان بابام اونو از خونه بیرون انداختن خب اونم مجبور شد واسه خودش خونه بخره . تنها زندگی میکرد.خب داداشم ۱۹ سالش بود منم ۱۴ سالم بود.واسه اینکه دلتنگ هم نشیم هرروز وقتی کلاسم تموم میشد میومدم این پارک که همدیگه رو ببینیم. خونه اش رو به روی این پارک بود.یه روز که قرار بود همدیگه رو ببینیم رفتم همون پارک همیشگی منتظرش موندم که بیاد ولی خبری ازش نبود. کلید خونشو داده بود بهم که اگه یهو نیومد برم خونه اش. منم کلید رو از کیفم برداشتم برم خونه.... که ای کاش نمیرفتم...؛) 💔
جونگ کوک:چرا مگه چیشد؟؟
ا/ت:مامان و بابام داداشمو خیلی اذیت میکردن.داداشمم افسردگی شدید داشت. فقط وقتایی که من پیشش بودم حالش خوب بود و از ته دل میخندید. دلیل حال خوب همدیگه بودیم. رفتم خونه اش در رو باز کردم. دیدم داداشم....
جونگ کوک:ا/ت باز بغض کرد دلش گرف. گریه کرد ولی بازم با حرفاش ادامه میداد. انگار خیلی وقته میخواست این حرفارو به یکی بزنه.
ا/ت:داداشم رگشو زده بود. خیلی بد هم زده بود:زنگ زدم امبولانس ولی خب دیر شده بود:) داداشم مرده بود. فقط یه نامه ازش دارم:)(و شروع کرد به هق هق کردن).
جونگ کوک:بازم بغلش کردم و دلداریش دادم.
جونگ کوک:ا/ت میخوای ادامه ندی؟
ا/ت:همه این حرفا تو دلم سنگینی میکنن 🥺💔
جونگ کوک:اوکی تا وقتی که آروم بشی تعریف کن. گوش میکنم:)))
ادامشم تو پارت بعدی میخونین:)
اگه از فیک خوشتون اومد تو کامنتا بگین:))
لایک و کامنت یادتون نره🫠❤️🔥
۲۲.۳k
۲۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.