P¹³

#رمان
#هفت_پسر_و_یک_دختر❤️‍🔥
#Bts
part13

جیمین: بهم میادا😁✨
ات: وردتم اینه...
دستور میدهم اکنون هر ان کس زنده و بیجان عمل کند به دستورات من و انجام دهد کار من.!
ات: بعدی کیه؟
نامجون: من میام...
ات: خب نامجون ورد ها رو بخون..
نامجون: اکی
ای انسر درون من فعال شو و آینه ی روشنایی شو برای من... ✨🌊
جین: هی زیر پاهامون پر اب شده...(روی مبل نشسته بودن)
ات: چه ماهی های قشنگی.. ✨😍
شوگا: نامجون تا کل خونه رو آب نبرده بهتره یک کاری کنی جدی میگم..!
نامجون: خب ات الان این اب رو چطوری از بین ببرم با کنترل کنم؟
ات: نمیدونم...
تهیونگ: پس یک آکواریوم بزرگ احتیاج داریم... 😂
ات: ام... توی ذهنت تصور کن یک چیزی رو و ورد رو یاد اوری کن...
نامجون: باشه امتحان میکنم.
ویو اعضا؛(یک مجسمه شکل ات که با اب درست شده بود به وجود اومد!)
ات: داشتی به من فکر میکردی؟
نامجون: اره چون تو روبه روم بودی... 😁
کوک: وای حتی دست هم بهش میزنم از بین نمیره...(دوستان منحرف نشید)
نامجون: خب دیگه نمایش تمومه...
(یهویی همه چیز غیب شد)
ات: تو الان تونستی..!
کوک: اه بد شد من ماهی بنفشرو میخواستم🥲
ات: کوک انشاالله سِریع بعد😂🫡
خب حالا کی میخواد قدرتشو نشونمون بده هوم؟
هوپی: احساس میکنم یک بلایی سرمون بیاد از دست این قدرت هامون🫡
تهیونگ: من میام...
ات: خیلی هم عالی خب شروع کن..
تهیونگ:
ازاد کن روح مرا رهایم کن از هرچه هست
پرواز بده جسم را.
ویو اعضا؛(تهیونگ توی هوا شناور شده بود...)
ات: تهیونگ خوبی؟
تهیونگ: اره احساس سبکی دارم خیلی باحاله..
کوک: کاش منم بتونم پپرواز کنم مثل تو..
تهیونگ اره خیلی باحال میشه بزار ببینم میتونم...
ویو اعضا؛(با کمال تعجب کوک تو هوا شناور شده بود!)
ات: پس یعنی هم خودت میتونی پرواز کنی و هم اشیاء رو شناور کنی... اسن دیگه خیلی باحاله...!
جین: هی یک چیز جالب نامجون آکوآ منه و تهیونگ سوپر من😂
جیمین: قدرتامون کم کم دارن جالب میشنا..!
ات: خب نفر بعدی، میخوام زودتر با قدرتاتون اشنا بشم! 🤩
نفر بعدی...
کوک: من میام😁
ات: خب کوک این ورد هارو بخون...
کوک:
همه چیز تغییر میکند با افکار من ساخته میشود تصور من.
نامجون: فکر کنم منظورش تصوره یک چیزی تصور کن...
کوک: اکی بزار ببینم..
ویواعضا؛(یک پری کوچولو بامزه..)!!!!
ات: وایسا ببینم مگه پری ها وجود دارن؟
کوک: نمیدونم ولی این خیلی بامزه اس... 😍
جیمین: قدرت تو با تصور کار میکنه خیلی باحاله... 🤩
ات: جیهوپ میای؟
جیهوپ: اره حتما...
ات: خب بخون جیهوپ...
جیهوپ:
زبان هر چیز نامعلوم است، من میفهمم زبان هر شخص حل میکنم مسئله را هر چه هست...
چیزی شد؟
ات: نه...
جین: پس قدرتت چیه؟
نامجون: شاید با تصور کار کنه؟
هوپی: نه کار نمیکنه...
باشه بابا فهمیدم میخوای....