پارت ۵
رسیدیم مدرسه ته رفت کنار دوستاش وایستاد.
یکی از پسر های مدرسه اومد پیشم
پسر:سلام
تو :سلام کاری داری
پسر :اره کار دارم باهات همینجور ک داشتم میرفتم دستمو گرفت برد تو رختکن تو:چیکارم داری بزار برم پسر :بیا باهم خوش بگدردنیم
لبا هاشو نزدیک لبا کرد از استرس صدام بالا نمیومد هلش دادم ولی زورشو نداشتم دیگ داشتم از حال میرفم
که ته رو دیدم داره به پسر مشت میزنه
دیگ بیهوش شدم.......
چشمام رو باز کردم توی
اتاقی بودم دیدم ته خوابش برده
دلم میومد بیدارش کنم
ته:امم...بلاخره بیدار شدی
حالت خوبه
تو :اره حالم خوبه از تخت پایین اومدم ته :استراحت کن تو :نه نیازی نیست توی کیفم لوازم ضد عفونی داشتم ...........
ادامه پارت ۶
یکی از پسر های مدرسه اومد پیشم
پسر:سلام
تو :سلام کاری داری
پسر :اره کار دارم باهات همینجور ک داشتم میرفتم دستمو گرفت برد تو رختکن تو:چیکارم داری بزار برم پسر :بیا باهم خوش بگدردنیم
لبا هاشو نزدیک لبا کرد از استرس صدام بالا نمیومد هلش دادم ولی زورشو نداشتم دیگ داشتم از حال میرفم
که ته رو دیدم داره به پسر مشت میزنه
دیگ بیهوش شدم.......
چشمام رو باز کردم توی
اتاقی بودم دیدم ته خوابش برده
دلم میومد بیدارش کنم
ته:امم...بلاخره بیدار شدی
حالت خوبه
تو :اره حالم خوبه از تخت پایین اومدم ته :استراحت کن تو :نه نیازی نیست توی کیفم لوازم ضد عفونی داشتم ...........
ادامه پارت ۶
۷.۰k
۰۵ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.