عاشقان واقعی
پارت۲
درو باز کردن*
ته: به به خانم های گل...چخبرا؟.. تو این موقع شب کجا بودید؟
آنا: میشه فردا صحبت کنیم اصلا حوصله بحث ندارم
لیلا: به من اعتماد داری مگه نه؟
جیمین: معلومه که دارم
کوک: تو چرا ساکتی؟
جیمین: آنیا...
صوفیا: تولدش مختط بود..نمیذاشتن ما از تولد بریم( بغض)
کوک و جیمین:چی؟... کاری که باهاتون نکردن؟
دخترا: نه
آنا: مگه بچه ایم
ته: باورم نمیشه اینکارو باهام کردی آنا
جیمین: ت
ته: من بهت اعتماد کردم
آنا: دارم بهت میگم نمیدونستم اون تولد مزخرف مختط باشه( داد)
ته: معذرت میخوامم..ببخشید ببخشید ( بغل کردن)
آنا: واقعا فک کردی من تو رو ول میکنم میرم با اون آشغالا بگردم؟
ته:🫠... تو چرا هیچی به لیلا نمیگی؟( رو به جیمین)
جیمین: به من گفته بود میرن تولد..ولی نگفتن یک شب تموم میشن و تازه مختط هم باشه
لیلا: بخدا مام نمیدونستیم
جیمین: حله:)
کوک: و شما صوفیا خانوم..بفرمایید اتاق( دستشو گرفتم)
صوفیا: برو بابا..انگار من اسباب بازی توام که هروقت دلت خواست باهام بازی کنی( از خونه رفتم بیرون. باگریه. درو محکم کوبیدم)
درو باز کردن*
ته: به به خانم های گل...چخبرا؟.. تو این موقع شب کجا بودید؟
آنا: میشه فردا صحبت کنیم اصلا حوصله بحث ندارم
لیلا: به من اعتماد داری مگه نه؟
جیمین: معلومه که دارم
کوک: تو چرا ساکتی؟
جیمین: آنیا...
صوفیا: تولدش مختط بود..نمیذاشتن ما از تولد بریم( بغض)
کوک و جیمین:چی؟... کاری که باهاتون نکردن؟
دخترا: نه
آنا: مگه بچه ایم
ته: باورم نمیشه اینکارو باهام کردی آنا
جیمین: ت
ته: من بهت اعتماد کردم
آنا: دارم بهت میگم نمیدونستم اون تولد مزخرف مختط باشه( داد)
ته: معذرت میخوامم..ببخشید ببخشید ( بغل کردن)
آنا: واقعا فک کردی من تو رو ول میکنم میرم با اون آشغالا بگردم؟
ته:🫠... تو چرا هیچی به لیلا نمیگی؟( رو به جیمین)
جیمین: به من گفته بود میرن تولد..ولی نگفتن یک شب تموم میشن و تازه مختط هم باشه
لیلا: بخدا مام نمیدونستیم
جیمین: حله:)
کوک: و شما صوفیا خانوم..بفرمایید اتاق( دستشو گرفتم)
صوفیا: برو بابا..انگار من اسباب بازی توام که هروقت دلت خواست باهام بازی کنی( از خونه رفتم بیرون. باگریه. درو محکم کوبیدم)
۹.۶k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.