𝑷𝒂𝒓𝒕 16
اون...ا/ت است!...اون اینجا چیکار میکنه؟!...با صورت تعجب زده نگاهم میکرد...)
ا/ت ویو
(رفتم سمت دستشویی رفتم توش کسی رو دیدم خیلی شبیه...وایسا ببینم...اون!...اون اینجا چیکار میکنه!...(چقدر شبیه هم سخن میگویند🗿✨)
سرشو آورد بالا همین که منو دید شناخت و تعجب کرد...خودمو جمع کردم و سعی کردم عادی رفتار کنم...سرمو آوردم پایین و رفتم دستامو شستم )
جیمین ویو
(خودشو جمع و جور کرد اومد دستاشو شست. نگاهم روش قفل بود....من چم شده؟...(عوارض عاشق شدنه 🗿خانم دکتر مونا🗿🗿🗿) آها خیلی تاثیر گذار بود...تموم شد؟(بل...🗿))
ا/ت ویو
(دست شستنم تموم شد خواستم برم سمت دستشویی زمین دستشویی خیس بود پام پیچ خورد تعادلمو از دست دادم و داشتم می افتادم که دست های کسی رو روم خودم حس کردم چشمام رو با ترس باز کردم...با صورت جیمین که خیلی نزدیکم بود مواجه شدم که اگه حرف میزدم لبم به لب جیمین میخورد...که اشتباهی حرف زدم(زیباست 🗿🤌🏻))
+ممنون(خواهرم رید🗿🤌🏻)
لبم به لب جیمین خورد و از خجالت آب شدم رفتم زیر زمین سریع ازش فاصله گرفتم خواستم راه برم که پام درد شدیدی کرد و نزدیک بود دوباره بی افتم دستمو از دیوار گرفتم و چشمامو از درد بستم...درد خیلی بدی داشت...
_خوبی؟
صورتمو بردم بالا با صورت نگران جیمین مواجه شدم
+ا...اره
_میخوای ببرمت دکتر؟
+(خیلی مهربون و نگران باهام رفتار میکردم بخاطر همین از تعجب چشمام گنده شده بود...)
+نه ممنون...
یهو خیلی سریع اومد سمتم که با صدایی وایساد...منم ریدم بخودم...کی بود؟...
ادامه دارد
شرط نداریم
ا/ت ویو
(رفتم سمت دستشویی رفتم توش کسی رو دیدم خیلی شبیه...وایسا ببینم...اون!...اون اینجا چیکار میکنه!...(چقدر شبیه هم سخن میگویند🗿✨)
سرشو آورد بالا همین که منو دید شناخت و تعجب کرد...خودمو جمع کردم و سعی کردم عادی رفتار کنم...سرمو آوردم پایین و رفتم دستامو شستم )
جیمین ویو
(خودشو جمع و جور کرد اومد دستاشو شست. نگاهم روش قفل بود....من چم شده؟...(عوارض عاشق شدنه 🗿خانم دکتر مونا🗿🗿🗿) آها خیلی تاثیر گذار بود...تموم شد؟(بل...🗿))
ا/ت ویو
(دست شستنم تموم شد خواستم برم سمت دستشویی زمین دستشویی خیس بود پام پیچ خورد تعادلمو از دست دادم و داشتم می افتادم که دست های کسی رو روم خودم حس کردم چشمام رو با ترس باز کردم...با صورت جیمین که خیلی نزدیکم بود مواجه شدم که اگه حرف میزدم لبم به لب جیمین میخورد...که اشتباهی حرف زدم(زیباست 🗿🤌🏻))
+ممنون(خواهرم رید🗿🤌🏻)
لبم به لب جیمین خورد و از خجالت آب شدم رفتم زیر زمین سریع ازش فاصله گرفتم خواستم راه برم که پام درد شدیدی کرد و نزدیک بود دوباره بی افتم دستمو از دیوار گرفتم و چشمامو از درد بستم...درد خیلی بدی داشت...
_خوبی؟
صورتمو بردم بالا با صورت نگران جیمین مواجه شدم
+ا...اره
_میخوای ببرمت دکتر؟
+(خیلی مهربون و نگران باهام رفتار میکردم بخاطر همین از تعجب چشمام گنده شده بود...)
+نه ممنون...
یهو خیلی سریع اومد سمتم که با صدایی وایساد...منم ریدم بخودم...کی بود؟...
ادامه دارد
شرط نداریم
۱۰.۲k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.