عشقی که بهم دادی

"part 70"
از جام بلند شدم و دستمو محکم کوبیدم رو میز و با صدای نسبتا بلندی گفتم
+من مخالفم
# کیم ا.ت...این آقا الان رئیس توعه پس مودب باش
+مودب؟؟؟(پوزخند)...من میدونم اخراج میشم...پس استعفام تا نیم ساعت دیگه روی میزتونه
×ا.ت
لپتاپ و گوشیمو از روی میز برداشتم که برم بیرون
دست بردم سمت دستگیره در
٪خانم کیم...اگه استعفایی هم نوشته شده باشه...من به عنوان مدیر جدید قبول نمیکنم
بدون توجه به حرفش اومدم بیرون
همه داشتن بهم نگاه میکردن
با صورت و چشم های پر از تعجب و سوال
نمیخواستم به اونا آسیبی برسه
اونا بهترین گروهی بودن که تابحال داشتم
رو به روشون وایستادم
+درستش میکنم
سرمو انداختم پایین و از پله های گرد رفتم بالا و در اتاقمو باز کردم
محکم بستمش با تمام توانم
*از زبان جانگ هی
خیلی سفته
من من نرمش میکنم
رامش میکنم
نمیتونه جلوم دووم بیاره
٪آقای رئیس من خانم میا مدیر پروژه خودمو میفرستم اینجا تا به کار های همه نظارت داشته باشه
# مشکلی نییت شما مختارید
*از زبان تهیونگ
پیشنهاد رو با هیئت مدیره مطرح کردم
با بی میلی قبول کردن
_من میدونم جانگ هی از همه تون آتو داره...پس خطایی نکنین که خودم لو تون بدم...عادلانه رای بدین توی این رای گیری جدید...همه ی جوانب رو بسنجید
به ساعتم نگاه کردم
اگه ا.ت تا الان سه چهارتا سکته نزده باشه خوبه
ناهار میبرمش بیرون و آرومش میکنم