black p3
توی ماشین بودن که یهو کوک به حرف اومد..
-خوبه که حالت خوبه تهیونگ!دیگه وقته این رسیده که برگردی خونه همه مشتاق اومدنت!
تهیونگ که با حرف مرد تمام فانتزیای مرد رویاهاش خراب شده بود با تعجب زمزمه کرد:چ؟؟
جونگ کوک پوزخندی زد-
من یکی از بادیگاردا پدرتم تهیونگ و این مسابقه رو بردم تا تورو به خونه برگردونم
تهیونگ یه تای ابروشو بالا انداخت-
من نمیخوام به اون خونه برگردم!!!!
جونگ کوک زبونشو توی لپش فشار داد و چپ چپ به تهیونگ نگاه کرد'
ازت نظر خاستم جوجه؟؟؟
تهیونگ هوفی کشید و فقط به صندلی تکیه داد-..
اونا داشتن کم کم به عمارت بزرگ کیم نزدیک میشدن و جو سکوت مرگباری ماشین جونگ کوک رو فراگرفته بود..
وقتی رسیدن جونگکوک ماشینو ددخل پارکینگ پز از ماشین گداشت و دست ته رو گرفت و برد سمت طبقه بالا-
تقه ای به در زد و وارد شد-
هی کیم! بیا اینم پسر کوچولوت حالا دست مزد مارو بده ما بریم
اقای کیم نگاهی به پسرش تهیونگ انداخت و بعد نگاهی به جونگکوکی که هردو سدتش رو توی جیبش فرو برده بود..
اوه .. جالبه اقای جئون .. میتونم باهاتون صحبتی داشته باشم؟!
-چرا ک ن ولی زود تموش کن کار دارم
اقای کیم پوزخندی زد و با یه اشاره بادیگاردا تهیونگ رو به سالن پدیرایی بردن..'
اقای کیم لیوان قهوه اش رو توی دستش چرخوند و پوزخند تمسخرانه ای به کوک زد.
اقای جئون من براتون یه پیشنهاد دارم که چاشنی این مود عصبی و مغرورانتون رو خراب میکنه!
--چ درخاست مسخره ای که باید دو شخصیت اصلیم کنار گداشته بشه کیم؟!!
درخاست مراقبت از تهیونگ!
خب خب فعلا توی خماری بمونین
-خوبه که حالت خوبه تهیونگ!دیگه وقته این رسیده که برگردی خونه همه مشتاق اومدنت!
تهیونگ که با حرف مرد تمام فانتزیای مرد رویاهاش خراب شده بود با تعجب زمزمه کرد:چ؟؟
جونگ کوک پوزخندی زد-
من یکی از بادیگاردا پدرتم تهیونگ و این مسابقه رو بردم تا تورو به خونه برگردونم
تهیونگ یه تای ابروشو بالا انداخت-
من نمیخوام به اون خونه برگردم!!!!
جونگ کوک زبونشو توی لپش فشار داد و چپ چپ به تهیونگ نگاه کرد'
ازت نظر خاستم جوجه؟؟؟
تهیونگ هوفی کشید و فقط به صندلی تکیه داد-..
اونا داشتن کم کم به عمارت بزرگ کیم نزدیک میشدن و جو سکوت مرگباری ماشین جونگ کوک رو فراگرفته بود..
وقتی رسیدن جونگکوک ماشینو ددخل پارکینگ پز از ماشین گداشت و دست ته رو گرفت و برد سمت طبقه بالا-
تقه ای به در زد و وارد شد-
هی کیم! بیا اینم پسر کوچولوت حالا دست مزد مارو بده ما بریم
اقای کیم نگاهی به پسرش تهیونگ انداخت و بعد نگاهی به جونگکوکی که هردو سدتش رو توی جیبش فرو برده بود..
اوه .. جالبه اقای جئون .. میتونم باهاتون صحبتی داشته باشم؟!
-چرا ک ن ولی زود تموش کن کار دارم
اقای کیم پوزخندی زد و با یه اشاره بادیگاردا تهیونگ رو به سالن پدیرایی بردن..'
اقای کیم لیوان قهوه اش رو توی دستش چرخوند و پوزخند تمسخرانه ای به کوک زد.
اقای جئون من براتون یه پیشنهاد دارم که چاشنی این مود عصبی و مغرورانتون رو خراب میکنه!
--چ درخاست مسخره ای که باید دو شخصیت اصلیم کنار گداشته بشه کیم؟!!
درخاست مراقبت از تهیونگ!
خب خب فعلا توی خماری بمونین
۲.۳k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.