پارت = ۷۰
تقاص دوستی
با صدای تق تق در بیدار شدم ، کوک قبل از من بیدار بود داشت به طرف در میرفت .
نباید میزاشتم، به احتمال زیاد مایا بود .
رفتم جلوش و هلش دادم که یعنی نرو و اروم لب زدم .
+نرو.
که صدای مایا اومد .
}اوا چرا نمیای پایین حالت خوبه ؟
صدامو درست کردم و گفتم .
+اره یعنی زیاد نه ترجیح میدم امروز و تو اتاقم باشم .
مایا هم با نگرانی زد به در و گفت .
}چی چت شده بزار بیام تو .
+اقا فقط یکم شکمم درد میکنه استراحت کنم خوب میشم .
حالا مگه ول میرد مایا بکش بیرون دیگه بابای مارو دراوردی .
}پریودی ؟اخه جور درنمیاد هفتهی پیش بودی . اگه چیزی شده بگو ، نکنه قضیه جئونه؟
کف دستمو محکم زدم رو سرم .
صدای کوکم دم گوشم اومد.
_پس از خوشگلیام به اینم گفتی نه ؟
و بعدم دستشو دور کمرم حلقه کرد و به سمت در حرکت کرد .
_تا الان فقط ازم شنیده نظرت چیه این اثر هنری رو ببینه .
با شنیدن این حرفش دستشو پس زدم و داد زدم .
+من هیچ مرگیم نیست خوب خوبم فقط میخوام کپه ی مرگمو بزارم با اجازت ، تازه از این به بعد اگه پریود شدم بهت خبر میدممممم.(داد)
یکم سکوت برقرار شد که صدای مایا اومد .
}اروم باش، من دیگه رفتم اگه کاری داشتی پایینم .
موهامو از پشت بالا و پایین کردم بعد از اینکه مایا کاملا رفت کوک شروع کرد به دست زدن.
_نه خوشم اومد، یکم از اون اوای سابق هنوز اون توعه.
+واه.
جئون رفت سمت لباساش و شروع کرد به پوشیدن .
بعد وقتی نگاه متعجب منو دید گفت .
_انتظار نداری که اینجا ولت کنم ، اماده شو .
لحن اخرش دستوری بود هرگز با این لحن رابطه خوبی نداشتم .
+توقف بی جا مانع کسب است برو دنبال زندگیت به هایلی هم سلام برسون .
و بعد به در خروج اشاره کردم .
_میخوام خودت سلام بدی حاضر شو .
خودمو پرت کردمرو زمین و چهار زانو رو رمین نشستم .
+از جام تکون نمیخورم .
کتشو انداخت رو دستش و اومد طرفم .
_باشه میتونم همینطوری ببرمت ، برای تو بد میشه .
به خودم نگاه کردم فقط یه تیشرت تنم بود خاک عالم .
+باشه باشه اماده میشم .
لباسمو پوشیدم و پشت سرش از اتاق خارج شدم از راه پله کناری رد شدیم و به بیرون رفتیم .
مایا رو دیدم که چشاش تو چشای من قفل شد .
و بعد وقتی به ۶ تا ملشین وم در رسیدیم مایا با نگرانی در خروجو محکم باز کرده بود و اومده بود سمتم .
{اوا نگو نگو که..
وسط حرفش پریدم و بقیشو خودم گفتم.
ادامه دارد.......
با صدای تق تق در بیدار شدم ، کوک قبل از من بیدار بود داشت به طرف در میرفت .
نباید میزاشتم، به احتمال زیاد مایا بود .
رفتم جلوش و هلش دادم که یعنی نرو و اروم لب زدم .
+نرو.
که صدای مایا اومد .
}اوا چرا نمیای پایین حالت خوبه ؟
صدامو درست کردم و گفتم .
+اره یعنی زیاد نه ترجیح میدم امروز و تو اتاقم باشم .
مایا هم با نگرانی زد به در و گفت .
}چی چت شده بزار بیام تو .
+اقا فقط یکم شکمم درد میکنه استراحت کنم خوب میشم .
حالا مگه ول میرد مایا بکش بیرون دیگه بابای مارو دراوردی .
}پریودی ؟اخه جور درنمیاد هفتهی پیش بودی . اگه چیزی شده بگو ، نکنه قضیه جئونه؟
کف دستمو محکم زدم رو سرم .
صدای کوکم دم گوشم اومد.
_پس از خوشگلیام به اینم گفتی نه ؟
و بعدم دستشو دور کمرم حلقه کرد و به سمت در حرکت کرد .
_تا الان فقط ازم شنیده نظرت چیه این اثر هنری رو ببینه .
با شنیدن این حرفش دستشو پس زدم و داد زدم .
+من هیچ مرگیم نیست خوب خوبم فقط میخوام کپه ی مرگمو بزارم با اجازت ، تازه از این به بعد اگه پریود شدم بهت خبر میدممممم.(داد)
یکم سکوت برقرار شد که صدای مایا اومد .
}اروم باش، من دیگه رفتم اگه کاری داشتی پایینم .
موهامو از پشت بالا و پایین کردم بعد از اینکه مایا کاملا رفت کوک شروع کرد به دست زدن.
_نه خوشم اومد، یکم از اون اوای سابق هنوز اون توعه.
+واه.
جئون رفت سمت لباساش و شروع کرد به پوشیدن .
بعد وقتی نگاه متعجب منو دید گفت .
_انتظار نداری که اینجا ولت کنم ، اماده شو .
لحن اخرش دستوری بود هرگز با این لحن رابطه خوبی نداشتم .
+توقف بی جا مانع کسب است برو دنبال زندگیت به هایلی هم سلام برسون .
و بعد به در خروج اشاره کردم .
_میخوام خودت سلام بدی حاضر شو .
خودمو پرت کردمرو زمین و چهار زانو رو رمین نشستم .
+از جام تکون نمیخورم .
کتشو انداخت رو دستش و اومد طرفم .
_باشه میتونم همینطوری ببرمت ، برای تو بد میشه .
به خودم نگاه کردم فقط یه تیشرت تنم بود خاک عالم .
+باشه باشه اماده میشم .
لباسمو پوشیدم و پشت سرش از اتاق خارج شدم از راه پله کناری رد شدیم و به بیرون رفتیم .
مایا رو دیدم که چشاش تو چشای من قفل شد .
و بعد وقتی به ۶ تا ملشین وم در رسیدیم مایا با نگرانی در خروجو محکم باز کرده بود و اومده بود سمتم .
{اوا نگو نگو که..
وسط حرفش پریدم و بقیشو خودم گفتم.
ادامه دارد.......
۴.۲k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.