رویای من
پارت ۶
***
کوک: سلام هیونگ..خوبی؟.. خواستم بهت بگم میشه یونا امشب پیش شما بمونه؟
شوگا: بله؟...سلام...آره...حتما..حالا واسه چی؟..
کوک: بعدا بهت میگم
شوگا: آها اوکی
***
یونا: سلامم عمو یونگی
همگی: سلام
**
می یونگ: بچه ها...دیروقت بخوابید....فردا ادامه ی بازیتون رو انجام میدید...الان بخوابید
یونی؛ماماننن...یعنی دیگه هم بزار بزی کنیم؟🥺
یونیکو: تروخدا🥺
یونا: لطفااااا
می یونگ: نه.. فردا ادامه ی بازیتون رو انجام میدید
بچه ها: باشه
*******
یونا: عمووو...خالههه؟صبح بخیر
یونگی: چیه؟ چیشده؟...( نگران)
یونا: هیچی صبح شده
یونگی: الحق که بچه ی باباتی😑
یونا: شمام..الحق که بچه هاتون به شما رفتن
می یونگ: زبون درازیش هم به صوفیا رفته...
یونگی: هعب..باشه برو بچه ها رو بیدار کن صبحونه بخوریم
***
کوک: سلام هیونگ..خوبی؟.. خواستم بهت بگم میشه یونا امشب پیش شما بمونه؟
شوگا: بله؟...سلام...آره...حتما..حالا واسه چی؟..
کوک: بعدا بهت میگم
شوگا: آها اوکی
***
یونا: سلامم عمو یونگی
همگی: سلام
**
می یونگ: بچه ها...دیروقت بخوابید....فردا ادامه ی بازیتون رو انجام میدید...الان بخوابید
یونی؛ماماننن...یعنی دیگه هم بزار بزی کنیم؟🥺
یونیکو: تروخدا🥺
یونا: لطفااااا
می یونگ: نه.. فردا ادامه ی بازیتون رو انجام میدید
بچه ها: باشه
*******
یونا: عمووو...خالههه؟صبح بخیر
یونگی: چیه؟ چیشده؟...( نگران)
یونا: هیچی صبح شده
یونگی: الحق که بچه ی باباتی😑
یونا: شمام..الحق که بچه هاتون به شما رفتن
می یونگ: زبون درازیش هم به صوفیا رفته...
یونگی: هعب..باشه برو بچه ها رو بیدار کن صبحونه بخوریم
۹.۲k
۰۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.