فرشته ی مرگ part25
جیمین:ا.ت دوباره چی کار کردی
ا.ت لبخندی زد و در جواب گفت:اممم هیچی فقط قاتل بابامو پیدا کردم
باتعجب بهم نگام کرد خواست چیزی بگه که یکی از بادیگاردا باشتاب به داخل اومد
×:ارباب همین الان باید بیان
تهیونگ:چی؟؟
کوک همون لحظه سریع از پله ها پایین اومد
کوک:شما دوتا با من میان
ا.ت:من چی ؟
کوک:تو همینجا میمونی
ا.ت:ولی....
کوک:همین که شنیدی(باصداینسبتابلند)
ا.ت"فقط میتونستم از پشت پنجره نظاره گر باشم
اون شخصی که با جونگ کوک کار داشت رو نمیشناختم مردی قد بلند و نصبتا هیکلی که چهره ی خاصی به صورت داشت......
جانگشیک:اومدم دنبالش
کوک:دقیقا دنبال چی ؟
جانگشیک:هی جونگکوک قبلا انقدر خنگ نبود فک کنم پیر شدی چه میشه کرد،پیری و معرکه گیری
کوک:درسته به قول خودت پیر شدم به خاطر همینه که منظورتو متوجه نمیشم
جانگشیک:باشه خیلی راحت میگم...اومدم دنبال بَردم اونی که توی اون خونست میخوام مال خودم کنمش
کوکخندهیعصبیای کرد و ادامه داد:
بَرده!فک نمیکنم این لقب بهش بیادازاین بگذریم اون پاشو از این خونه بیرون نمیزاره
جانگشیک:اوووو جانگ کوک هر دومون میدونیم که اون پیش من باشه جاش امن تره
کوک:جای امن تر؟یا بهتره بگم خیلی راحت میری میذاریشکفدست مین سوک
جانگشیک:میبینم هنوزم از دست بابا عصبی هستی
کوک:توعم هنوز اونو به بعنوان پدر میدونیش
واقعا نمیفهمم چه جوری باهاش کنار میای حتی بعد از اون اتفاق
جانگشیک:بیا گذشته رو بیدار نکنیم چون تنها کسی که بیشتر درد میکشه خودتی جونگکوک
کوک:بگذریم..جانگشیک اینجا چیزی گیرت نمیاد بهتره فقط بری
میدونم کمه ببخشید
ا.ت لبخندی زد و در جواب گفت:اممم هیچی فقط قاتل بابامو پیدا کردم
باتعجب بهم نگام کرد خواست چیزی بگه که یکی از بادیگاردا باشتاب به داخل اومد
×:ارباب همین الان باید بیان
تهیونگ:چی؟؟
کوک همون لحظه سریع از پله ها پایین اومد
کوک:شما دوتا با من میان
ا.ت:من چی ؟
کوک:تو همینجا میمونی
ا.ت:ولی....
کوک:همین که شنیدی(باصداینسبتابلند)
ا.ت"فقط میتونستم از پشت پنجره نظاره گر باشم
اون شخصی که با جونگ کوک کار داشت رو نمیشناختم مردی قد بلند و نصبتا هیکلی که چهره ی خاصی به صورت داشت......
جانگشیک:اومدم دنبالش
کوک:دقیقا دنبال چی ؟
جانگشیک:هی جونگکوک قبلا انقدر خنگ نبود فک کنم پیر شدی چه میشه کرد،پیری و معرکه گیری
کوک:درسته به قول خودت پیر شدم به خاطر همینه که منظورتو متوجه نمیشم
جانگشیک:باشه خیلی راحت میگم...اومدم دنبال بَردم اونی که توی اون خونست میخوام مال خودم کنمش
کوکخندهیعصبیای کرد و ادامه داد:
بَرده!فک نمیکنم این لقب بهش بیادازاین بگذریم اون پاشو از این خونه بیرون نمیزاره
جانگشیک:اوووو جانگ کوک هر دومون میدونیم که اون پیش من باشه جاش امن تره
کوک:جای امن تر؟یا بهتره بگم خیلی راحت میری میذاریشکفدست مین سوک
جانگشیک:میبینم هنوزم از دست بابا عصبی هستی
کوک:توعم هنوز اونو به بعنوان پدر میدونیش
واقعا نمیفهمم چه جوری باهاش کنار میای حتی بعد از اون اتفاق
جانگشیک:بیا گذشته رو بیدار نکنیم چون تنها کسی که بیشتر درد میکشه خودتی جونگکوک
کوک:بگذریم..جانگشیک اینجا چیزی گیرت نمیاد بهتره فقط بری
میدونم کمه ببخشید
۶.۸k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.