هانی بال پارت نوزدهم
نگاهمو به گلدون دیدم چه نقش نگاری داشت
میخواستم ذهنمو با حواس پرتی به سمت گلدون مشغول کنم تا صدای داد فریاد های کوک نشنوم..
ترسناک بود
ولی من فقط این داد رو یبار شنیده بودم قبل
افسردگیم..
فلش بک ۴ سال پیش*
ا.ت ویو
من خیلی اوپامو دوست دارم خیلی نمیدونم زمانی که میبینمش پروانه توی دلم پر میزنه قلبم منفجر میشه از هیجان و تپش قلب دارم از دوستم پرسیده بودم اسم این حس چیه گفت عشق .. ولی عشق خواهر برادری این نیست فراتر از خواهر برادریه
نامه و گلی که براش نوشتم رو تو دستم میفشردم و به ارومی در اتاقشو باز میکردم که با صحنه ای روبه رو شدم
تن نیمه برهنش روی یه دختر دیگه بود..
دختره :ددی .. خیلی میخوامت
~بزار ددی کارشو انجام بده پرنسس کوچولو
پرنسس کوچولو؟ لقب من نبود ؟؟
صحنه رو به روم تار شد عاملش اشکهایی بود که جمع شده بودن
سریع اشکامو پاک کردم و در زدم تا بگم مزاحم خوابم نباشن
گل و نامه رو پشتم قایم کردم
- اوپا! میشه ارومترانجام بدید؟؟ من درس دارم
~ چرا مزاحمی؟؟
- من..من مزاحمم؟ اوپا تو زیاد ناله دختره رو درمیاری!
با فریادی که زد حرفشو زد.. این باعث میشد قلبم بیشتر شکسته شه
~دختره اسم داره اسمش هم لاراست!
- هر خری که هست بگو آروم ناله کنه و ددی ددی کنه
با سیلی که زد چشام چهارتا شد
دستمو گذاشتم روی صورتم و اشکام دوباره روی چشمامحلقه زدن
بخاطر دختره منو زد؟؟ وقتی به خودش اومد خواست جمعش کنه
~..ا..ا.ت ببخشید دست خودم نبود دخترک ببخشید من..
یه سیلی بهش زدم که خفه شد معلوم بود فهمید چه غلطی کرده داداشی که این همه سال کتکمم نمیزد مگر به شوخی بوده
اشکام بدون هیچ اختیار و پلک زدنی سرازیر شدن
رفتم سمت اتاقم و درو قفل کردم
هق هق میزدم ، وسایلمو داشتم جمع میکردم برم خونه پدریمون ولی حیف خود بابا و مامان چند ساله خارج بودن ..
با چمدون از اتاق خارج شدم که مچ دستم کشیده شد
- و..ولم کن درد داره
~ تروخدا ببخشید ا.ت من.. من مست بودم ببخشید
- تاحالا ندیدم مست باشی دختر بیاری بخاطرش منو کتک بزنی
~ اون.. دوستدخترمه
قلبم برای بار سوم شکسته تر شد
- پس میرم تا راحت باشید!
دستمو اروم ماساژ دادم و چمدون سریع برداشتم و رفتم سمت در خروجی
- جک ماشین آماده کن.
صدای جونگکوک همه جارو پر کرده بود
که فریاد میزد
~همه این بچه بازیا بخاطر یه سیلیه؟؟؟؟ هاان؟ بی لیاقتی. نباید از اول میبودی منه احمق فکر کردم لوس نیستی. گمشو
- حرف اخرته؟
~ ار..اره!
لبخند تلخی زدم که باعث شوکه شدنش بود ناممو توی کشو گذاشتم اگه دید شاید بفهمه که چی نصیب قلب من کرد
و از اونجا زدم بیرون به مدت چهار سال نبودم با افسردگی سپری کردم و کوک هم پیدام نکرد تا وقتی که به عنوان آیدل معروف شدم و بر شراکت بهم نزدیک شد و رابطمون بهتر شد ولی من چند ماهه منتظرم ببینم چه بلایی سر نامه افتاد ، دختره و حتی عذرخواهیش
پایان فلش بک *
صدای در بیانگر نشان از وجود حضور یکی توی اتاقم بود
برگشتم و با تهیونگ مواجه شدم که یهو روم خیمه زد و لباتو گاز گرفت
سایه روی سرم محو شد و صدای کتک کاری جاشو پر کرده بود
+ وقتشه بره با طرف بخوابه
~نمیزارم اشغال
+ پس خودت باهاش بخواب
رفتیم توی شوک. به پنجره خیره شدم
-خفه ش...
~باشه!
-چ.. چی ؟؟؟؟
شرطارو انجام ندادید ولی بازم پارت گذاشتم
۳۰ لایک و ۳۰ کامنت
حمایت کنید.
میخواستم ذهنمو با حواس پرتی به سمت گلدون مشغول کنم تا صدای داد فریاد های کوک نشنوم..
ترسناک بود
ولی من فقط این داد رو یبار شنیده بودم قبل
افسردگیم..
فلش بک ۴ سال پیش*
ا.ت ویو
من خیلی اوپامو دوست دارم خیلی نمیدونم زمانی که میبینمش پروانه توی دلم پر میزنه قلبم منفجر میشه از هیجان و تپش قلب دارم از دوستم پرسیده بودم اسم این حس چیه گفت عشق .. ولی عشق خواهر برادری این نیست فراتر از خواهر برادریه
نامه و گلی که براش نوشتم رو تو دستم میفشردم و به ارومی در اتاقشو باز میکردم که با صحنه ای روبه رو شدم
تن نیمه برهنش روی یه دختر دیگه بود..
دختره :ددی .. خیلی میخوامت
~بزار ددی کارشو انجام بده پرنسس کوچولو
پرنسس کوچولو؟ لقب من نبود ؟؟
صحنه رو به روم تار شد عاملش اشکهایی بود که جمع شده بودن
سریع اشکامو پاک کردم و در زدم تا بگم مزاحم خوابم نباشن
گل و نامه رو پشتم قایم کردم
- اوپا! میشه ارومترانجام بدید؟؟ من درس دارم
~ چرا مزاحمی؟؟
- من..من مزاحمم؟ اوپا تو زیاد ناله دختره رو درمیاری!
با فریادی که زد حرفشو زد.. این باعث میشد قلبم بیشتر شکسته شه
~دختره اسم داره اسمش هم لاراست!
- هر خری که هست بگو آروم ناله کنه و ددی ددی کنه
با سیلی که زد چشام چهارتا شد
دستمو گذاشتم روی صورتم و اشکام دوباره روی چشمامحلقه زدن
بخاطر دختره منو زد؟؟ وقتی به خودش اومد خواست جمعش کنه
~..ا..ا.ت ببخشید دست خودم نبود دخترک ببخشید من..
یه سیلی بهش زدم که خفه شد معلوم بود فهمید چه غلطی کرده داداشی که این همه سال کتکمم نمیزد مگر به شوخی بوده
اشکام بدون هیچ اختیار و پلک زدنی سرازیر شدن
رفتم سمت اتاقم و درو قفل کردم
هق هق میزدم ، وسایلمو داشتم جمع میکردم برم خونه پدریمون ولی حیف خود بابا و مامان چند ساله خارج بودن ..
با چمدون از اتاق خارج شدم که مچ دستم کشیده شد
- و..ولم کن درد داره
~ تروخدا ببخشید ا.ت من.. من مست بودم ببخشید
- تاحالا ندیدم مست باشی دختر بیاری بخاطرش منو کتک بزنی
~ اون.. دوستدخترمه
قلبم برای بار سوم شکسته تر شد
- پس میرم تا راحت باشید!
دستمو اروم ماساژ دادم و چمدون سریع برداشتم و رفتم سمت در خروجی
- جک ماشین آماده کن.
صدای جونگکوک همه جارو پر کرده بود
که فریاد میزد
~همه این بچه بازیا بخاطر یه سیلیه؟؟؟؟ هاان؟ بی لیاقتی. نباید از اول میبودی منه احمق فکر کردم لوس نیستی. گمشو
- حرف اخرته؟
~ ار..اره!
لبخند تلخی زدم که باعث شوکه شدنش بود ناممو توی کشو گذاشتم اگه دید شاید بفهمه که چی نصیب قلب من کرد
و از اونجا زدم بیرون به مدت چهار سال نبودم با افسردگی سپری کردم و کوک هم پیدام نکرد تا وقتی که به عنوان آیدل معروف شدم و بر شراکت بهم نزدیک شد و رابطمون بهتر شد ولی من چند ماهه منتظرم ببینم چه بلایی سر نامه افتاد ، دختره و حتی عذرخواهیش
پایان فلش بک *
صدای در بیانگر نشان از وجود حضور یکی توی اتاقم بود
برگشتم و با تهیونگ مواجه شدم که یهو روم خیمه زد و لباتو گاز گرفت
سایه روی سرم محو شد و صدای کتک کاری جاشو پر کرده بود
+ وقتشه بره با طرف بخوابه
~نمیزارم اشغال
+ پس خودت باهاش بخواب
رفتیم توی شوک. به پنجره خیره شدم
-خفه ش...
~باشه!
-چ.. چی ؟؟؟؟
شرطارو انجام ندادید ولی بازم پارت گذاشتم
۳۰ لایک و ۳۰ کامنت
حمایت کنید.
۱۲.۱k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.