پارت ²
پارت ²
دخترک با التماس گریه میکرد و الکس پا به پای اون اشک میریخت...هیچکس باور نمیکرد..
مراسم خاکسپاری-
دختر بی جون چنگی به خاک نم دار زد
اشک میریخت،بارون هم همراهیش میکرد
عشقشو ..کل وجودشو به خاک سپرد...
بعد از مدتی محل خالی شد،دخترک و عشقش که زیر خاک بود تنها بودن..
+تهیونگم؟جات راحته؟سردت نیست؟میبینی؟بارون میاد..روز بارونی بهم اعتراف کردی!روز بارونی بغلم کردی و منو بوسیدی..امروز هم بارون میاد..ولم کردی و تنهام گذاشتی..دیگه قرار نیست طعم لباتو بچشم..بوی عطرتو حس کنم،تو منو از آغوشت،بوسه هات،عطرت،خنده هات،چشات،صدات،...همه چی منو محروم کردی
تهیونگ،نمیتونم بدون تو ادامه بدم...تهیونگ شدم یه مرده ی متحرک،چرا نمیای بغلم کنی؟یعنی امشب قراره بی تو بخوابم؟اصلا مگه میتونم؟لعنتی چرا رفتی؟
بعد از مدتی،دخترک بیهوش شد..و توسط الکس به داخل ماشین برده شد
۸ ماه بعد-
÷خانوم،قصد ندارید بیاید جلسه؟
+جلسه؟چی داری میگی الکس!
÷امروز اولین جلسه با ملکه مافیاست!حتما باید به عنوان ملکه ی مافیا حضور داشته باشید
+الکس ولم کن،دست از سرم بردار!ملکه ی مافیا کیلو چنده!
÷خانوم،من به تهیونگ قول دادم..قول دادم اگه روزی بلایی سرش بیاد از شما محافظت کنم
+الکس،میدونم چقد بهش وفادار بودی،ولی بس کن...بزار بمیرم
÷خانوم ببخشید!ولی..
الکس ا.ت رو براید استایل بلند کرد،برد توی اتاقی که پر از لباس بود
یکی از مافیایی ترین و بازترینش رو انتخاب کرد و به ا.ت داد
+الکسسسسسسسسسسسسس
÷تا ۳۰ دقیقه ی دیگه اماده میشید
و بیرون رفت
+این دیگه چرا فاز بر داشته..
نگاهی به لباسا کرد،لباسی مشکی و جذب و باز ،تا بالای زانوش بود و کفش پاشنه دار و مشکی ای کنارش بود
نفسش رو اروم بیرون داد
دخترک با التماس گریه میکرد و الکس پا به پای اون اشک میریخت...هیچکس باور نمیکرد..
مراسم خاکسپاری-
دختر بی جون چنگی به خاک نم دار زد
اشک میریخت،بارون هم همراهیش میکرد
عشقشو ..کل وجودشو به خاک سپرد...
بعد از مدتی محل خالی شد،دخترک و عشقش که زیر خاک بود تنها بودن..
+تهیونگم؟جات راحته؟سردت نیست؟میبینی؟بارون میاد..روز بارونی بهم اعتراف کردی!روز بارونی بغلم کردی و منو بوسیدی..امروز هم بارون میاد..ولم کردی و تنهام گذاشتی..دیگه قرار نیست طعم لباتو بچشم..بوی عطرتو حس کنم،تو منو از آغوشت،بوسه هات،عطرت،خنده هات،چشات،صدات،...همه چی منو محروم کردی
تهیونگ،نمیتونم بدون تو ادامه بدم...تهیونگ شدم یه مرده ی متحرک،چرا نمیای بغلم کنی؟یعنی امشب قراره بی تو بخوابم؟اصلا مگه میتونم؟لعنتی چرا رفتی؟
بعد از مدتی،دخترک بیهوش شد..و توسط الکس به داخل ماشین برده شد
۸ ماه بعد-
÷خانوم،قصد ندارید بیاید جلسه؟
+جلسه؟چی داری میگی الکس!
÷امروز اولین جلسه با ملکه مافیاست!حتما باید به عنوان ملکه ی مافیا حضور داشته باشید
+الکس ولم کن،دست از سرم بردار!ملکه ی مافیا کیلو چنده!
÷خانوم،من به تهیونگ قول دادم..قول دادم اگه روزی بلایی سرش بیاد از شما محافظت کنم
+الکس،میدونم چقد بهش وفادار بودی،ولی بس کن...بزار بمیرم
÷خانوم ببخشید!ولی..
الکس ا.ت رو براید استایل بلند کرد،برد توی اتاقی که پر از لباس بود
یکی از مافیایی ترین و بازترینش رو انتخاب کرد و به ا.ت داد
+الکسسسسسسسسسسسسس
÷تا ۳۰ دقیقه ی دیگه اماده میشید
و بیرون رفت
+این دیگه چرا فاز بر داشته..
نگاهی به لباسا کرد،لباسی مشکی و جذب و باز ،تا بالای زانوش بود و کفش پاشنه دار و مشکی ای کنارش بود
نفسش رو اروم بیرون داد
۲.۰k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.