فیک جونگ کوک پارت ۹
بریم ادامه فیک جونگ کوک
فردا که از خواب بیدار به طرف دستشویی رفتم دست و صورتم رو شستم اومدم بیرون به طرف کمدم رفتم لباس پوشیدم باید راس ساعتی که جونگ کوک گفته بود توی همون کافه میبودم رفتم پایین که دیدم اون خانمه که دوست مامانم بود اونجا پیش مامانم پشت میز نشسته بودن
ا.ت = سلام صبح بخیر
مامان = سلام عزیزم صبح بخیر .
دوست مامان = صبح بخیر چه خوشگل شدی حتما واجب شد تورو به پسرم معرفی کنم
ا.ت= حتما باید با ایشون آشنا بشم
نشستم پشت میز صبحانه رو خوردم بعداز اینکه تعظیم کردم و بیرون رفتم به طرف اون کافه راه افتادم بعداز نیم ساعت رسیدم به اون کافه جونگ کوک رو دیدم که روی همون میز کا دیروز نشسته بودیم نشسته به طرفش رفتم
ا.ت = سلام
جونگ کوک = سلام بلخره اومدی
ا.ت = اره
نشستم پشت میز و به طرف جونگ کوک
ا.ت = ببخشید نمیخواید گوشیم رو بهم بدید
جونگ کوک = آهان آره یادم رفته بود
گوشی رو از توی جیبش در آورد وه طرف من گرفت منم جوری ذوق کردم برام گوشیم که نفهمیدم دارم چیکار میکنم
ا.ت= وای گوشی خوشگلم دلم برات تنگ شده بود
جونگ کوک=حالت خوبه اگه میدونستم اتقدر گوشیت رو دوست داری زود تر میآوردم
یه هو به خودم اومدم دیدم همه دارن نگام میکنن جونگ کوک هم با ی نیش خند داره نگاهم میکنه خجالت کشیدم خودم رو جمع جور کرد سرم رو انداختم پایین
جونگ کوک = چیزی میخوری سفارش بدم
ا.ت = نه خیزی ممنون من باید برم سرکارم خیلی ممنون که گوشیم رو برام آوردی
بعداز خداحافظی از هم من به طرف محل کارم رسیدم و به طرف در مغازه راه افتادم
سوبین = به به بعداز ی هفته دیدمت
ا.ت = هنوز یاد نگرفتی سلام کنی
سوبین = هروقت تو یاد گرفتی منم یاد میگیرم
ا.ت = کمتر زبون بریز کارتو بکن
سوبین = چشم ریئس دوم
صدام رو کلفت کردم گفتم
ا.ت = اهم اهم بدو کارت رو شروع کن
بعداز اینکه با سوبین کلی مسخره بازی در آوردیم شروع به کار کردیم شب دیگه شده بود داشتم به طرف خونه میرفتم که ی ماشین جلوم وایساد
خوب اینم بعداز چند وقت فیک جونگ کوک امید وارم لذت ببرید 😊😊😊😊😚😚😚😚😊😊😚😊😊
فردا که از خواب بیدار به طرف دستشویی رفتم دست و صورتم رو شستم اومدم بیرون به طرف کمدم رفتم لباس پوشیدم باید راس ساعتی که جونگ کوک گفته بود توی همون کافه میبودم رفتم پایین که دیدم اون خانمه که دوست مامانم بود اونجا پیش مامانم پشت میز نشسته بودن
ا.ت = سلام صبح بخیر
مامان = سلام عزیزم صبح بخیر .
دوست مامان = صبح بخیر چه خوشگل شدی حتما واجب شد تورو به پسرم معرفی کنم
ا.ت= حتما باید با ایشون آشنا بشم
نشستم پشت میز صبحانه رو خوردم بعداز اینکه تعظیم کردم و بیرون رفتم به طرف اون کافه راه افتادم بعداز نیم ساعت رسیدم به اون کافه جونگ کوک رو دیدم که روی همون میز کا دیروز نشسته بودیم نشسته به طرفش رفتم
ا.ت = سلام
جونگ کوک = سلام بلخره اومدی
ا.ت = اره
نشستم پشت میز و به طرف جونگ کوک
ا.ت = ببخشید نمیخواید گوشیم رو بهم بدید
جونگ کوک = آهان آره یادم رفته بود
گوشی رو از توی جیبش در آورد وه طرف من گرفت منم جوری ذوق کردم برام گوشیم که نفهمیدم دارم چیکار میکنم
ا.ت= وای گوشی خوشگلم دلم برات تنگ شده بود
جونگ کوک=حالت خوبه اگه میدونستم اتقدر گوشیت رو دوست داری زود تر میآوردم
یه هو به خودم اومدم دیدم همه دارن نگام میکنن جونگ کوک هم با ی نیش خند داره نگاهم میکنه خجالت کشیدم خودم رو جمع جور کرد سرم رو انداختم پایین
جونگ کوک = چیزی میخوری سفارش بدم
ا.ت = نه خیزی ممنون من باید برم سرکارم خیلی ممنون که گوشیم رو برام آوردی
بعداز خداحافظی از هم من به طرف محل کارم رسیدم و به طرف در مغازه راه افتادم
سوبین = به به بعداز ی هفته دیدمت
ا.ت = هنوز یاد نگرفتی سلام کنی
سوبین = هروقت تو یاد گرفتی منم یاد میگیرم
ا.ت = کمتر زبون بریز کارتو بکن
سوبین = چشم ریئس دوم
صدام رو کلفت کردم گفتم
ا.ت = اهم اهم بدو کارت رو شروع کن
بعداز اینکه با سوبین کلی مسخره بازی در آوردیم شروع به کار کردیم شب دیگه شده بود داشتم به طرف خونه میرفتم که ی ماشین جلوم وایساد
خوب اینم بعداز چند وقت فیک جونگ کوک امید وارم لذت ببرید 😊😊😊😊😚😚😚😚😊😊😚😊😊
۱۳.۵k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.