عشق غرق در نفرت پارت ۶
دختر پا روی پا انداخت و ادامه داد:چرا باید بترسم؟
مرد جلوش زانو زد و موهاش رو نوازش میکرد:پس چرا توی چشمام نگاه نمیکنه خانم ترسو؟(تمسخر)
خوشم نمیاد میسو رو ناراحت کنی فهمیدی؟
(داداشا تا اونجایی که فهمیدید خلاصه ای که گذاشتم به خود فیک هیچ ربطی نداره پس اونو پاک کنید از ذهنتون😂🤌🏼)
مرد لبخندی زد و ادامه داد:توی چشمام نگاه کن خوشگله
دختر داشت خام حرفاش میشد…این عشق بود؟نه صد در صد نه
میشه اسمش رو هرچیزی گذاشت به جز عشق…
دختر که داشت خامش میشد توی چشماش نگاه کرد
همون لحظه مرد…
مرد موهای دختر رو لای انگشتاش گرفت
جئون:قانون اول اعتماد…بی اعتماد
دختر دیگه نمیتونست تحمل کنه حالش بد بود نفسش بالا نمیومد آروم لب زد:ولم کن
جئون:ای عزیزم!دردت گرفت؟
فک دختر رو گرفت و نزدیک گوشش شد:باید عادت کنی مگه نه خانمم؟
مرد جلوش زانو زد و موهاش رو نوازش میکرد:پس چرا توی چشمام نگاه نمیکنه خانم ترسو؟(تمسخر)
خوشم نمیاد میسو رو ناراحت کنی فهمیدی؟
(داداشا تا اونجایی که فهمیدید خلاصه ای که گذاشتم به خود فیک هیچ ربطی نداره پس اونو پاک کنید از ذهنتون😂🤌🏼)
مرد لبخندی زد و ادامه داد:توی چشمام نگاه کن خوشگله
دختر داشت خام حرفاش میشد…این عشق بود؟نه صد در صد نه
میشه اسمش رو هرچیزی گذاشت به جز عشق…
دختر که داشت خامش میشد توی چشماش نگاه کرد
همون لحظه مرد…
مرد موهای دختر رو لای انگشتاش گرفت
جئون:قانون اول اعتماد…بی اعتماد
دختر دیگه نمیتونست تحمل کنه حالش بد بود نفسش بالا نمیومد آروم لب زد:ولم کن
جئون:ای عزیزم!دردت گرفت؟
فک دختر رو گرفت و نزدیک گوشش شد:باید عادت کنی مگه نه خانمم؟
۳.۸k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.