بد بوی💦💯
بد بوی💦💯
پارت 6💦💯
نمیدونستم یک روز انقدر عاشقش بشمو ببوسمش.
داشتم با کوک حرف میزدم که گفت:میای بریم لب ساحل اونجا یه خونه دارم اگه بیای خیلی خوشحال میشم
و بهش گفتم:باشه ولی فقط ۳ شب
گفت :باشه
شب اول که رفتیم نمیدونم چی شد منحرف شد
لباساشو دروردو بغلم کرد..........
همون موقع جیغ زدم
جیغم طوری بود که موج دریا یه تکون زیاد خورد
قراره ۳۰ روز دیکه ازدواج کنیم
ولی من از ازدواج با هر کسی متنفرم
فقط از کوک خوشم میادو دوسش دارم که میخوام باهاش ازدواج کنم
شب دوم از کوک پرسیدم از کجا با من اشنا شدی؟
بهم گفت:وقتی داشتی توی بازار خرید میکردی دیدمتو عاشقت شدم از اونجایی که مینجو باهان بود و تو بهش میگفتی مینجو فهمیدم که دوست دخترش نیستی و خواهرشی
گفتم که چه بهتر من با مینجو دوست بودم میتونم راحت بهشت عاشق خواهرتمو باهاش ازدواج کنم اینارو که گفت من تعجب کردم
فرداش داشتیم خربدب میکردی که یه مرد بهم تیکه انداخت کوک هم اعصبانی شدو در حد مرگ کتکش زد
داشت پاش به پلیس گشیده میشد
ولی جمعش کردم هرکی به من تکیه بپرونه کوک کتک میزنتش
خلاصه وقتی که رفتیم خونه دیدم خریدامون نیست نگو که تو مغازه جا گذاشته بودیم رفتیم دوباره مغازه و گرفتیمشون
کوک برای روز تولدم سوپرایزم کرد یه گردنبند با سنگ جواهر نشان که میلیارد ها پولش بود برام خریده بود +ماشین لامبورگینی
بغلش کردمو بوسیدمش
کوک که یادش اومد من هیچ فقط بوس نمیکنم
بغلم کردو دور خونه منو چرخوند
خلاصه خیای خر ذوق بودم
بد بوی💦💯
پایان پارت 6️⃣
پارت 6💦💯
نمیدونستم یک روز انقدر عاشقش بشمو ببوسمش.
داشتم با کوک حرف میزدم که گفت:میای بریم لب ساحل اونجا یه خونه دارم اگه بیای خیلی خوشحال میشم
و بهش گفتم:باشه ولی فقط ۳ شب
گفت :باشه
شب اول که رفتیم نمیدونم چی شد منحرف شد
لباساشو دروردو بغلم کرد..........
همون موقع جیغ زدم
جیغم طوری بود که موج دریا یه تکون زیاد خورد
قراره ۳۰ روز دیکه ازدواج کنیم
ولی من از ازدواج با هر کسی متنفرم
فقط از کوک خوشم میادو دوسش دارم که میخوام باهاش ازدواج کنم
شب دوم از کوک پرسیدم از کجا با من اشنا شدی؟
بهم گفت:وقتی داشتی توی بازار خرید میکردی دیدمتو عاشقت شدم از اونجایی که مینجو باهان بود و تو بهش میگفتی مینجو فهمیدم که دوست دخترش نیستی و خواهرشی
گفتم که چه بهتر من با مینجو دوست بودم میتونم راحت بهشت عاشق خواهرتمو باهاش ازدواج کنم اینارو که گفت من تعجب کردم
فرداش داشتیم خربدب میکردی که یه مرد بهم تیکه انداخت کوک هم اعصبانی شدو در حد مرگ کتکش زد
داشت پاش به پلیس گشیده میشد
ولی جمعش کردم هرکی به من تکیه بپرونه کوک کتک میزنتش
خلاصه وقتی که رفتیم خونه دیدم خریدامون نیست نگو که تو مغازه جا گذاشته بودیم رفتیم دوباره مغازه و گرفتیمشون
کوک برای روز تولدم سوپرایزم کرد یه گردنبند با سنگ جواهر نشان که میلیارد ها پولش بود برام خریده بود +ماشین لامبورگینی
بغلش کردمو بوسیدمش
کوک که یادش اومد من هیچ فقط بوس نمیکنم
بغلم کردو دور خونه منو چرخوند
خلاصه خیای خر ذوق بودم
بد بوی💦💯
پایان پارت 6️⃣
۶.۱k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.