پارت ۷
ویو ا/ت:
خلاصه من و تهیونگ رفتیم ی جا نشستیم،،کوک رفت پیش بقیه،،بعد چند مین تهیونگ هم رفت و من تنها گذاشت،،کنار من ی پسر نشسته بود و هی نزدیکم میشد
هی پشت سرش و نگاه میکرد هی میومد جلوتر
کم کم میخواست بیاد تو گلوم که دیدم یکی جلوشو گرفته و یهو دستم و گرفت و من و با خودش برد
جونگ کوک بود
ا/ت:عم ته کجاس
کوک:این و من باید ازت بپرسم
ا/ت:آخه از پیشم بلند شد فک کردم اومد پیش تو
کوک:خوب حالا که نیست گ،،اصن نباید ولت میکرد،تو چرا اصن باهاش نرفتی
ا/ت:چون خودش ازم خواست که نرم باهاش
تهیونگ:دستشو ول کننن(با داد)
*کوک دست ا/ت و گرفته بود*
کوک و ا/ت باهم بر میگردن که یهو کوک دستش و جدا میکنه
تهیونگ:شما دوتا دارید کدوم گوری میرید؟
کوک:داشتیم پیدات میکردیم،،ی پسر میخواست به ا/ت نزدیک بشه که من نجاتش دادم و الآنم اینجاییم..
تهیونگ ی نگاه به ا/ت میندازه به معنی اینکه کوک داره راست میگه یا نه
ا/ت:اعم آره راسته،،من فک کردم تو من و نجات دادی
تهیونگ:.....
تهیونگ دست ا/ت و میگیره و به طرف خودش میکشونه
تهیونگ:اعم..خوب..بریم..بریم تو سالن
رفتن تو سالن که همه دور هم جمع بودن و جشن میخواست برگزار بشه،،شبیه پارتی بود بیشتر
ویو ا/ت:
دستم و دور دست تهیونگ پیچیده بودم و از کوک هم خواسته بودم کنارم وایسه و دست اونم گرفته بودم خیلی میترسیدم آخه تا حالا همچین جایی من نیومدم
وقتی خانواده خودمون بودیم زندگی خودمون بود،، بابام سخت میگرفت که همچین جایی نیام الان که مامانم فوت کرده و یکی تو زندگیم اومده دیگه پام هم از تو خونه بیرون بزارم هم هنر کردم
تهیونگ متوجه میشه که دست کوک رو هم گرفته ی اشاره ای میکنه به ا/ت به معنی اینکه ول کنه
لایک و فالو یادتون نره
یا همکاری
https://wisgoon.com/kim.mina
خلاصه من و تهیونگ رفتیم ی جا نشستیم،،کوک رفت پیش بقیه،،بعد چند مین تهیونگ هم رفت و من تنها گذاشت،،کنار من ی پسر نشسته بود و هی نزدیکم میشد
هی پشت سرش و نگاه میکرد هی میومد جلوتر
کم کم میخواست بیاد تو گلوم که دیدم یکی جلوشو گرفته و یهو دستم و گرفت و من و با خودش برد
جونگ کوک بود
ا/ت:عم ته کجاس
کوک:این و من باید ازت بپرسم
ا/ت:آخه از پیشم بلند شد فک کردم اومد پیش تو
کوک:خوب حالا که نیست گ،،اصن نباید ولت میکرد،تو چرا اصن باهاش نرفتی
ا/ت:چون خودش ازم خواست که نرم باهاش
تهیونگ:دستشو ول کننن(با داد)
*کوک دست ا/ت و گرفته بود*
کوک و ا/ت باهم بر میگردن که یهو کوک دستش و جدا میکنه
تهیونگ:شما دوتا دارید کدوم گوری میرید؟
کوک:داشتیم پیدات میکردیم،،ی پسر میخواست به ا/ت نزدیک بشه که من نجاتش دادم و الآنم اینجاییم..
تهیونگ ی نگاه به ا/ت میندازه به معنی اینکه کوک داره راست میگه یا نه
ا/ت:اعم آره راسته،،من فک کردم تو من و نجات دادی
تهیونگ:.....
تهیونگ دست ا/ت و میگیره و به طرف خودش میکشونه
تهیونگ:اعم..خوب..بریم..بریم تو سالن
رفتن تو سالن که همه دور هم جمع بودن و جشن میخواست برگزار بشه،،شبیه پارتی بود بیشتر
ویو ا/ت:
دستم و دور دست تهیونگ پیچیده بودم و از کوک هم خواسته بودم کنارم وایسه و دست اونم گرفته بودم خیلی میترسیدم آخه تا حالا همچین جایی من نیومدم
وقتی خانواده خودمون بودیم زندگی خودمون بود،، بابام سخت میگرفت که همچین جایی نیام الان که مامانم فوت کرده و یکی تو زندگیم اومده دیگه پام هم از تو خونه بیرون بزارم هم هنر کردم
تهیونگ متوجه میشه که دست کوک رو هم گرفته ی اشاره ای میکنه به ا/ت به معنی اینکه ول کنه
لایک و فالو یادتون نره
یا همکاری
https://wisgoon.com/kim.mina
۹.۶k
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.