p⁵
پرش به بعد دانشگاه )*
ساعت ۱۰ بود پارتی ساعت ۱۲ شروع میشد . یک ساعت خوابیدم و یک حموم ۲۰ مینی رفتم ، ساعت ۱۱ و ۲۰ بود ، جیا و مینو گوشیمو پاره کرده بودن ولی برام مهم نبود .
ی لباس بسته تا رون پا پوشیدم (میزارمعکسشو)
با ی تاکسی رسیدم به خونه جئون
رفتم داخل صدای موسیقی ، صدای خنده ها ، وای اصن به اینجا عادت ندارم
کنار میز بار نشستم پسر پشت میز همش بهم مزه میریخت. حالم بهم داشت میخورد
رفتم طبقه بالا دو سه تا اتاق و درو باز کردم صحنه خوبی ندیدم و سریع بستم (خودتونگرفتیندیگه😗)
وارد یک اتاق شدم ک انگار درش بزرگ تر بود.دیدم جئون روبه رو اینه با یک پیرهن و شلوار سیاه وایستاده و داره به خودش عطر میزنه تا منو دید
+ چرا نمیای داخل؟
- اممم نه ببخشید مزاحم نمیشم
جونگکوک ویو.
چقدر کیوت و ساده بود .... اصلا هیچ شباهتی به هرزه های دورم نداشت
+ عب نداره بیا هنوز باهم آشنا نشدیم ..
- عادتی به اینجور جاها ندارم ..
+ پس برای همینه اومدنی بالا. عب نداره اگه اذیتت می کنه همینجا بمون
- نه میرم خونم
از جلوی آینه رومو برگردوندم بهش تازه دیدمش صورتشو، اندام فوق العاده ای داشت!...
+ بیا بریم پایین
- باشه
ا.ت ویو .
رفتیم پایین جونگکوک سریع با دوستاش گرم گرفت و از پیشم رفت ، نشسته بودم دم بار و هر چند مین یکم از لیوان الکلم بالا میرفتم. دیدم یک پسر اومد نزدیکم
پ: هی بیبی گرل میای یکم برقصیم ؟(حالت مست)
- مزاحمم نشین ، نمیام .
پ: هعی تو حیفی، بیا باهم یکم برقصیم بیب ...
- نمیام
پ: پس باید بزور ببرمت(مست)
اومد نزدیکم ، دستمو گرفت و منو دنبال خودش میکشوند خیلی سعی میکردم دستمو از دستای کلفتش بکشم بیرون
یهو دیدم جونگ کوک اومد و دستمو از لای دست اون پسره کشیدبیرون ، دستم خیلی درد میکرد ....
+ خوبی؟
- چییی؟ نمیشنوممم؟
دیدم سرشو اورد تو گردنم لبش به لاله ی گوشم خورد
+ میگم خوبی ؟(باارومی)
- آ....آره فقط دست...م هیچی من میرم خونه
+ ...م....ب......ب
چیزی نمیشنیدم
- چییی؟
دیدم دستمو گرفت و دنبال خودش کشوند به بالا و رفتیم اتاق خودش
+ بشین رو تخت ...
نشستم و خودش صندلی میز کارشو گذاشتم روبه روم با یک جعبه.
+ دستت کبود شده...خیلی اذیتت کرد ؟
- اوم،
جونگوک ویو .
مچ دست باریک و ظریفش توی دست من گم میشد.
دستشو گرفتم و داشتم بهش پماد میزدم
+ درد داری ؟
چشماشو وسطاش باز و بسته میکرد
- نه اوکیه.
معلومه درد داشت،
+ دروغ نگو به من .
- یکم ... یعنی بیشتر از یکم
ا.ت ویو .
دردش زیاد شده بود ... باند پیچی دستم تموم شده بود
جونگکوک بلند شد و گفت
+ الان درا بسته ی و بری خیلی اذیت میشی ،
- پس چکار کنم ؟ (استرس)
+ بهت لباس میدم ، شب بخواب همینجا
- ولی ...
+ نگران نباش کلید و میزارم درو قفل کن کسی مزاحمت نمیشه .
۷لایک،۵کامنت
حمایتاتونکمنشه🙂
ساعت ۱۰ بود پارتی ساعت ۱۲ شروع میشد . یک ساعت خوابیدم و یک حموم ۲۰ مینی رفتم ، ساعت ۱۱ و ۲۰ بود ، جیا و مینو گوشیمو پاره کرده بودن ولی برام مهم نبود .
ی لباس بسته تا رون پا پوشیدم (میزارمعکسشو)
با ی تاکسی رسیدم به خونه جئون
رفتم داخل صدای موسیقی ، صدای خنده ها ، وای اصن به اینجا عادت ندارم
کنار میز بار نشستم پسر پشت میز همش بهم مزه میریخت. حالم بهم داشت میخورد
رفتم طبقه بالا دو سه تا اتاق و درو باز کردم صحنه خوبی ندیدم و سریع بستم (خودتونگرفتیندیگه😗)
وارد یک اتاق شدم ک انگار درش بزرگ تر بود.دیدم جئون روبه رو اینه با یک پیرهن و شلوار سیاه وایستاده و داره به خودش عطر میزنه تا منو دید
+ چرا نمیای داخل؟
- اممم نه ببخشید مزاحم نمیشم
جونگکوک ویو.
چقدر کیوت و ساده بود .... اصلا هیچ شباهتی به هرزه های دورم نداشت
+ عب نداره بیا هنوز باهم آشنا نشدیم ..
- عادتی به اینجور جاها ندارم ..
+ پس برای همینه اومدنی بالا. عب نداره اگه اذیتت می کنه همینجا بمون
- نه میرم خونم
از جلوی آینه رومو برگردوندم بهش تازه دیدمش صورتشو، اندام فوق العاده ای داشت!...
+ بیا بریم پایین
- باشه
ا.ت ویو .
رفتیم پایین جونگکوک سریع با دوستاش گرم گرفت و از پیشم رفت ، نشسته بودم دم بار و هر چند مین یکم از لیوان الکلم بالا میرفتم. دیدم یک پسر اومد نزدیکم
پ: هی بیبی گرل میای یکم برقصیم ؟(حالت مست)
- مزاحمم نشین ، نمیام .
پ: هعی تو حیفی، بیا باهم یکم برقصیم بیب ...
- نمیام
پ: پس باید بزور ببرمت(مست)
اومد نزدیکم ، دستمو گرفت و منو دنبال خودش میکشوند خیلی سعی میکردم دستمو از دستای کلفتش بکشم بیرون
یهو دیدم جونگ کوک اومد و دستمو از لای دست اون پسره کشیدبیرون ، دستم خیلی درد میکرد ....
+ خوبی؟
- چییی؟ نمیشنوممم؟
دیدم سرشو اورد تو گردنم لبش به لاله ی گوشم خورد
+ میگم خوبی ؟(باارومی)
- آ....آره فقط دست...م هیچی من میرم خونه
+ ...م....ب......ب
چیزی نمیشنیدم
- چییی؟
دیدم دستمو گرفت و دنبال خودش کشوند به بالا و رفتیم اتاق خودش
+ بشین رو تخت ...
نشستم و خودش صندلی میز کارشو گذاشتم روبه روم با یک جعبه.
+ دستت کبود شده...خیلی اذیتت کرد ؟
- اوم،
جونگوک ویو .
مچ دست باریک و ظریفش توی دست من گم میشد.
دستشو گرفتم و داشتم بهش پماد میزدم
+ درد داری ؟
چشماشو وسطاش باز و بسته میکرد
- نه اوکیه.
معلومه درد داشت،
+ دروغ نگو به من .
- یکم ... یعنی بیشتر از یکم
ا.ت ویو .
دردش زیاد شده بود ... باند پیچی دستم تموم شده بود
جونگکوک بلند شد و گفت
+ الان درا بسته ی و بری خیلی اذیت میشی ،
- پس چکار کنم ؟ (استرس)
+ بهت لباس میدم ، شب بخواب همینجا
- ولی ...
+ نگران نباش کلید و میزارم درو قفل کن کسی مزاحمت نمیشه .
۷لایک،۵کامنت
حمایتاتونکمنشه🙂
۱۲.۹k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.