Real Story P.2
My 2019 real story start from a hi...
چهارشنبه 19 اگوست ما قرار شد که تا شب تو مدرسه بمونیم ، من هودی پوشیده بودم و یک شلوار بگ و کلاه گپ ، تو هم هودی و شلوار جین .
هوا خیلی سرد بود ولی خیلی خوش می گذشت اما اصل مطلب اینجاست ؛ سر یک کلاسی بودیم که باید هر دوتا دهما توی یک کلاس می بودن و نهما هم تو یک کلاس دیگه
توی اون کلاس من و تو و اسکای کنار هم نشسته بودیم روی نیمکت ، نیمکت برای سه نفرمون کوچیک بود پس من روی لبه ی بیرونی نشسته بودم و به سمت تو برگشته بودم انگار دستام برای بغل باز بود و تو چون که بین منو و اسکای بودی و من اونجوری نشسته بودم اومده بودی توی بغل من . صورتت 10 سانت با صورتم فاصله داشت . اونجا من کلاه هودی سرم بود و کلاه گپم دست تان . برگشتم نگات کردم اینقدر بم نزدیک بودی و چون داشتی به لبم نگاه می کردی من لبم رو لیس زدم و خندیدم بعدش که سرم رو اوردم بالا تو خیلی نزدیکم شدی و همون لحظه من دلم می خواست کیست کنم اما مراقبه دقیقا زل زده بود تو صورتمون
یک خودکار ورداشتم و دنبال کاعذ بودم که گفتم بی خیال بزار رو دستم می نویسم که تو گفتی بیا رو دست منو بنویس من دستت رو گرفتم و خندیدم و گفتم نمی خواد بابا اوکیه ولی گفتی بنویس دیگه . من عادت دارم مثل الان که دارم هر چی که تو دلم هست و نیست و دارم ازش دیوونه میشم رو می نویسم اون لحظه هم به همین نیاز داشتم . خلاصه رو دستت نوشتم :
بهت گفته بودم خیلی کم مونده که اون روی منو ببینی بیبی الان دیگه می تونی ببینیش چون به نظرم تحمل کردن بسه . نوشتم حیف که تو کلاسیم و تو نوشتی اگر نبودیم چی می شد ؟ حیف که نمی تونی ببینیش
بعدش یک لحظه یک چیزی افتاد رو زمین من پاشدم و ورش داشتم و به حالت زانو زدن رو پام نشسته بودم که گفتی الان زانو زدی ؟ خندیدم
تا من اومدم بشینم تو یک لحظه به اسکای تکیه دادی و اسکای همون لحظه پاشد و تو داشتی از پشت می افتادی که ناخوداگاه کمرت رو گرفتم و به سمت خودم کشیدم
لبت یک میلی متر با لبم فاصله داشت برای همین دم گوشت گفتم اگر تو کلاس نبودیم می بوسیدمت . پرهات ریخته بود و با تعجب می خندیدی
یکی از کارتهای اون بازی کلاسه افتاد زمین من پانشدم ولی خم شدم به پشت که ورش دارم که دستم سر خورد و داشتم می افتادم که تو کمرم و گرفتی و به سمت خودت کشیدی بعدشم من سرم رو گذاشتم رو شونت و خندیدم ولی تو همچنان کمر من رو گرفته بودی
بعدش داشتیم می رفتیم برای کلاس بعدی ؛ تو راه پله من پام به پام گیر کرد و داشتم می خوردم زمین که تو کمرم و گرفتی و نزاشتی بیفتم
رفتیم سر زنگ بعد کلاس یک مرده بود و خیلی هم باحال بود . یهویی وسطاش که بودیم تو دستت رو گذاشتی رو پام و دستت رو رون پام بالا و پایین می کردی...
چهارشنبه 19 اگوست ما قرار شد که تا شب تو مدرسه بمونیم ، من هودی پوشیده بودم و یک شلوار بگ و کلاه گپ ، تو هم هودی و شلوار جین .
هوا خیلی سرد بود ولی خیلی خوش می گذشت اما اصل مطلب اینجاست ؛ سر یک کلاسی بودیم که باید هر دوتا دهما توی یک کلاس می بودن و نهما هم تو یک کلاس دیگه
توی اون کلاس من و تو و اسکای کنار هم نشسته بودیم روی نیمکت ، نیمکت برای سه نفرمون کوچیک بود پس من روی لبه ی بیرونی نشسته بودم و به سمت تو برگشته بودم انگار دستام برای بغل باز بود و تو چون که بین منو و اسکای بودی و من اونجوری نشسته بودم اومده بودی توی بغل من . صورتت 10 سانت با صورتم فاصله داشت . اونجا من کلاه هودی سرم بود و کلاه گپم دست تان . برگشتم نگات کردم اینقدر بم نزدیک بودی و چون داشتی به لبم نگاه می کردی من لبم رو لیس زدم و خندیدم بعدش که سرم رو اوردم بالا تو خیلی نزدیکم شدی و همون لحظه من دلم می خواست کیست کنم اما مراقبه دقیقا زل زده بود تو صورتمون
یک خودکار ورداشتم و دنبال کاعذ بودم که گفتم بی خیال بزار رو دستم می نویسم که تو گفتی بیا رو دست منو بنویس من دستت رو گرفتم و خندیدم و گفتم نمی خواد بابا اوکیه ولی گفتی بنویس دیگه . من عادت دارم مثل الان که دارم هر چی که تو دلم هست و نیست و دارم ازش دیوونه میشم رو می نویسم اون لحظه هم به همین نیاز داشتم . خلاصه رو دستت نوشتم :
بهت گفته بودم خیلی کم مونده که اون روی منو ببینی بیبی الان دیگه می تونی ببینیش چون به نظرم تحمل کردن بسه . نوشتم حیف که تو کلاسیم و تو نوشتی اگر نبودیم چی می شد ؟ حیف که نمی تونی ببینیش
بعدش یک لحظه یک چیزی افتاد رو زمین من پاشدم و ورش داشتم و به حالت زانو زدن رو پام نشسته بودم که گفتی الان زانو زدی ؟ خندیدم
تا من اومدم بشینم تو یک لحظه به اسکای تکیه دادی و اسکای همون لحظه پاشد و تو داشتی از پشت می افتادی که ناخوداگاه کمرت رو گرفتم و به سمت خودم کشیدم
لبت یک میلی متر با لبم فاصله داشت برای همین دم گوشت گفتم اگر تو کلاس نبودیم می بوسیدمت . پرهات ریخته بود و با تعجب می خندیدی
یکی از کارتهای اون بازی کلاسه افتاد زمین من پانشدم ولی خم شدم به پشت که ورش دارم که دستم سر خورد و داشتم می افتادم که تو کمرم و گرفتی و به سمت خودت کشیدی بعدشم من سرم رو گذاشتم رو شونت و خندیدم ولی تو همچنان کمر من رو گرفته بودی
بعدش داشتیم می رفتیم برای کلاس بعدی ؛ تو راه پله من پام به پام گیر کرد و داشتم می خوردم زمین که تو کمرم و گرفتی و نزاشتی بیفتم
رفتیم سر زنگ بعد کلاس یک مرده بود و خیلی هم باحال بود . یهویی وسطاش که بودیم تو دستت رو گذاشتی رو پام و دستت رو رون پام بالا و پایین می کردی...
۶.۶k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.