فیک آیدل خون آشام من
پارت20:
ویو جیمین:سریع ماشینمو روشن کردم. امروز قرار بود ات بره خرید کنه ولی چرا گوشیش خاموشه؟(ترس) باسرعت بیش از حد رانندگی کردم و رفتم سمت بازار همه جا رو گشتم که دیدم تو کافه نشسته داره قهوه میخوره. با عصبانیت رفتم پیشش.
+:چرا تلفنتو جواب نمیدی هان؟(با داد و خشمگین)
_:چ...چی؟(کپ کرده)
+:میدونی چقدر نگرانت شدم الان داری قهوه میخورییی؟
_:ج...جیمین من گوشیم خاموش شد گفتم بیام یه چیزی بخورم که گوشیمو بتونم شارژ کنم(ترس)
+:(نگاه به گوشیش انداخت) معذرت میخوام قشنگم
_:چرا عصبانی بودی؟
+:هیچی نگرانت شدم
_:خب حالا بیا یه چیزی هم تو سفارش بده بخوریم
+:باشه بیبی
راوی:بعد جیمین و ات رفتن خونه و جیمین هروقت ات میخواست جایی بره جیمین هم باهاش میرفت از نگرانیش
نکته(این چند روز سوآ پیش جونگ کوک بود و جیمین هم خونه ات)
راوی:یه هفته ای همینشکلی گذشت که ات به حرف دراومد و گفت که دیگه نمیخواد جیمین باهاش بیاد و مگه بچس که خطرناکه تنهایی بره و جیمین هم با اصرار های ات قبول میکنه ولی جیمین نباید قبول میکرد. اون نمیدونست که تمام این مدت بادیگارد های جونگ کوک هردوشون رو زیرنظر داشتن که وقتی ات تنها بشه گیرش بیارن و بدزدنش....
این پارت رو هم سریع نوشتم که جبران کنم.
لایک و کامنت یادتون نره قشنگا❤❤
ویو جیمین:سریع ماشینمو روشن کردم. امروز قرار بود ات بره خرید کنه ولی چرا گوشیش خاموشه؟(ترس) باسرعت بیش از حد رانندگی کردم و رفتم سمت بازار همه جا رو گشتم که دیدم تو کافه نشسته داره قهوه میخوره. با عصبانیت رفتم پیشش.
+:چرا تلفنتو جواب نمیدی هان؟(با داد و خشمگین)
_:چ...چی؟(کپ کرده)
+:میدونی چقدر نگرانت شدم الان داری قهوه میخورییی؟
_:ج...جیمین من گوشیم خاموش شد گفتم بیام یه چیزی بخورم که گوشیمو بتونم شارژ کنم(ترس)
+:(نگاه به گوشیش انداخت) معذرت میخوام قشنگم
_:چرا عصبانی بودی؟
+:هیچی نگرانت شدم
_:خب حالا بیا یه چیزی هم تو سفارش بده بخوریم
+:باشه بیبی
راوی:بعد جیمین و ات رفتن خونه و جیمین هروقت ات میخواست جایی بره جیمین هم باهاش میرفت از نگرانیش
نکته(این چند روز سوآ پیش جونگ کوک بود و جیمین هم خونه ات)
راوی:یه هفته ای همینشکلی گذشت که ات به حرف دراومد و گفت که دیگه نمیخواد جیمین باهاش بیاد و مگه بچس که خطرناکه تنهایی بره و جیمین هم با اصرار های ات قبول میکنه ولی جیمین نباید قبول میکرد. اون نمیدونست که تمام این مدت بادیگارد های جونگ کوک هردوشون رو زیرنظر داشتن که وقتی ات تنها بشه گیرش بیارن و بدزدنش....
این پارت رو هم سریع نوشتم که جبران کنم.
لایک و کامنت یادتون نره قشنگا❤❤
۵.۱k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.