ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
part 16
ویو نامجون
ساعت 4 و حدودا 50 دقیقه بود ، حدودا میشه گفت 10 دقیقه ای هستش که داخل جلسه بودم که ا.ت زنگ زد از کسایی که اونجا بودن معذرت خواهی کوتاهی کردم و رفت بیرون و جوابش رو دادم
- الو سلام نامجون ببخشید مزاحمت شدم
+ سلام ا.ت این چه حرفیه تو هیچ وقت مزاحم نیستی
- ا.. میخواستم بگم میخوام با دوستام برم بیرون گفتم اطلاع بدم
+ او حتما خوش بگذره مرسی که اطلاع دادی
_ خوب من دیگه برم فعلا
+ فعلا
با وجود اینکه عصبانی بودم ولی با وجود صدا ا.ت حالم خوب شد فکر کنم که حق با ته وو بود باید وقت میدادم
و فکر عاشق شدم ناخداگاه لبخندی زدم که با حرف منشی به خودم اومدم که باید برم داخل جلسه و رفتم داخل جلسه و جلسه رو شروع کردیم
ویو ا.ت
بعد از حرف زدن با نامجون لبخندی زدم ولی خودم رو زود جمع کردم و رفتم دنبال میا بعد 20 مین رسیدم میا سوار ماشین شود راه افتادن رفتم یکه کافه من یک آمریکانو بک چیز کیک سفارش دادم و میا هم یک آیس آمریکانو و کیک شکلاتی سفارش داد در حین خوردن بودم که میا گفت
» میگم ا.ت اون پسره بود داخل دانشگاه
- کی یو میگی (بعد از خوردن آمریکانو)
» بابا همون پسر قلدره
- آهااا خوب
» میگن قبل از تعطیلات میخواست داخل رخت کن دخترا به یک دست بزنه که مینهو زود رسید که میخواست به همه بگه پسره تهدیدش کرده
بااین حرف میا آمریکانو تو گلوم گیر کرد
- (سرفه کردن)چی میگی من دیگه عمرا بهش نزدیک بشم
» منم همونطور
ساعت 8
ساعت هشت بود رفتیم که غذا بخوریم که تصمیم گرفتیم غدای خیابونی بخوریم بعد از غدا خوردن میخواستیم بریم بار که یاد آوری اون شب که الان نامجون هم پیشم نیست دوتا سوجو و دوتا ویسکی خریدم و رفتیم کنار رود خانه ی هان نشستیم روی زمین شروع کردیم به خودم
یک ساعت و نیم بعد
و بعد از تموم کردن ویسکی و سودجوها رفتیم دوباره گرفتیم خوردیم من کاملا مست بودم
» میگم ا.ت راستی نمیخوای دوست پسر پیدا کنی
- من دارم یکی خیلی جذاب و خیلی هات لازم نیست که برم دوست پسر پیدا کنم (با حالته مستی )
» ببینم تو دوست پسر داری اسمش چیه
.......-,
ویو نامجون
ساعت 9 و نیم بود که برگشتم خونه و با خونه ای خالی مواجه شدم پس ا.ت هنوز نیومده به دست یارم گفتم که ردیابیش کنه چون میترسیدم که مست کنه و بخوان اذیتش کنن بعد از 5 مین فهمیدم که کنار رودخانه ی هان هستش پس سریع رفتم و به اونجا که رسیدم با ا.ت که خیلی مست هستش مواجه شدم که حرف میزد اگه اشتباه نکنم در مورد دوست پسر بود که ا.ت گرفت دو پسر داره ناراحت شدم چون فکر کردم دوستم نداره ولی با اسمی که شنیدم که گف
- اسمش کیم نامجونه نامی ( باحالت مستی)
» اوووو
از حرفش خوشحال شدم پس رفتم سمتش....
part 16
ویو نامجون
ساعت 4 و حدودا 50 دقیقه بود ، حدودا میشه گفت 10 دقیقه ای هستش که داخل جلسه بودم که ا.ت زنگ زد از کسایی که اونجا بودن معذرت خواهی کوتاهی کردم و رفت بیرون و جوابش رو دادم
- الو سلام نامجون ببخشید مزاحمت شدم
+ سلام ا.ت این چه حرفیه تو هیچ وقت مزاحم نیستی
- ا.. میخواستم بگم میخوام با دوستام برم بیرون گفتم اطلاع بدم
+ او حتما خوش بگذره مرسی که اطلاع دادی
_ خوب من دیگه برم فعلا
+ فعلا
با وجود اینکه عصبانی بودم ولی با وجود صدا ا.ت حالم خوب شد فکر کنم که حق با ته وو بود باید وقت میدادم
و فکر عاشق شدم ناخداگاه لبخندی زدم که با حرف منشی به خودم اومدم که باید برم داخل جلسه و رفتم داخل جلسه و جلسه رو شروع کردیم
ویو ا.ت
بعد از حرف زدن با نامجون لبخندی زدم ولی خودم رو زود جمع کردم و رفتم دنبال میا بعد 20 مین رسیدم میا سوار ماشین شود راه افتادن رفتم یکه کافه من یک آمریکانو بک چیز کیک سفارش دادم و میا هم یک آیس آمریکانو و کیک شکلاتی سفارش داد در حین خوردن بودم که میا گفت
» میگم ا.ت اون پسره بود داخل دانشگاه
- کی یو میگی (بعد از خوردن آمریکانو)
» بابا همون پسر قلدره
- آهااا خوب
» میگن قبل از تعطیلات میخواست داخل رخت کن دخترا به یک دست بزنه که مینهو زود رسید که میخواست به همه بگه پسره تهدیدش کرده
بااین حرف میا آمریکانو تو گلوم گیر کرد
- (سرفه کردن)چی میگی من دیگه عمرا بهش نزدیک بشم
» منم همونطور
ساعت 8
ساعت هشت بود رفتیم که غذا بخوریم که تصمیم گرفتیم غدای خیابونی بخوریم بعد از غدا خوردن میخواستیم بریم بار که یاد آوری اون شب که الان نامجون هم پیشم نیست دوتا سوجو و دوتا ویسکی خریدم و رفتیم کنار رود خانه ی هان نشستیم روی زمین شروع کردیم به خودم
یک ساعت و نیم بعد
و بعد از تموم کردن ویسکی و سودجوها رفتیم دوباره گرفتیم خوردیم من کاملا مست بودم
» میگم ا.ت راستی نمیخوای دوست پسر پیدا کنی
- من دارم یکی خیلی جذاب و خیلی هات لازم نیست که برم دوست پسر پیدا کنم (با حالته مستی )
» ببینم تو دوست پسر داری اسمش چیه
.......-,
ویو نامجون
ساعت 9 و نیم بود که برگشتم خونه و با خونه ای خالی مواجه شدم پس ا.ت هنوز نیومده به دست یارم گفتم که ردیابیش کنه چون میترسیدم که مست کنه و بخوان اذیتش کنن بعد از 5 مین فهمیدم که کنار رودخانه ی هان هستش پس سریع رفتم و به اونجا که رسیدم با ا.ت که خیلی مست هستش مواجه شدم که حرف میزد اگه اشتباه نکنم در مورد دوست پسر بود که ا.ت گرفت دو پسر داره ناراحت شدم چون فکر کردم دوستم نداره ولی با اسمی که شنیدم که گف
- اسمش کیم نامجونه نامی ( باحالت مستی)
» اوووو
از حرفش خوشحال شدم پس رفتم سمتش....
۵.۰k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.