آتش عشق تو برمزرعه ی ما زده است...
گویند چشم ها آیینهء روحاند
تو چه روحِ بزرگی داری که با هربار دیدنِ چشم هایِ
تو،این تنِ خسته و شکسته،جانی دوباره میگیرد.
تازه میشود و دستانش به زندگی گره میخورَند
"من پیله ای بودم رو به مرگ،
چشمانِ تو از من پروانه ساختند."
چشمانِ تو درونِ ماهیچهیِ سینه ام ریشه کردند،
درونِ سینه ام جای گرفتند و خیالِ بیرون آمدن ندارند...
تو چه روحِ بزرگی داری که با هربار دیدنِ چشم هایِ
تو،این تنِ خسته و شکسته،جانی دوباره میگیرد.
تازه میشود و دستانش به زندگی گره میخورَند
"من پیله ای بودم رو به مرگ،
چشمانِ تو از من پروانه ساختند."
چشمانِ تو درونِ ماهیچهیِ سینه ام ریشه کردند،
درونِ سینه ام جای گرفتند و خیالِ بیرون آمدن ندارند...
۲.۰k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.