@rose scenario
تو دختر خانواده مافیای قدرتمندی هستی که الان پدرت بخاطر در افتادن با خانواده بزرگتر درگیر مشکلاتی شده یکروز داشتی توی اتاقت کتاب میخوندی که صدای دعوا از اتاق کار پدرت شنیدی رفتی پشت در و صدای دعوا کردن پدرت با یه مرد دیگه رو شنیدی
پدرت گفت: نمیتونم این کارو بکنم، دخترم همه چیز منه. لطفا التماس میکنم کاری بهش نداشته باش این اولین باری بود که التماس کردن پدرت رو میشنیدی و بشدت ترسیده بودی مرد ناشناس ساکت بود.
"لطفا... هر کاری بخوای...
مرد با صدای آروم و بمش گفت "بسه! من قبلا چندتا گزینه برای انتخاب بهت دادم هیچکس جرعت در افتادن با من رو نداره یا دخترت رو برای ازدواج با من آماده میکنی یا جنگ بین دو خانواده راه میوفته و تو با از دست دادن جونت هزینش رو پرداخت میکنی. تصمیم با خودته
نمیتونستی چیزی که شنیدی رو باور کنی صدای قدم هایی که به در نزدیک میشدن رو شنیدی ولی قبل از اینکه بتونی از جلوی در کنار بری در باز شد و مرد جذابی جلوت ایستاد. اینجا چیکار میکنی لاو؟
پدرت گفت: نمیتونم این کارو بکنم، دخترم همه چیز منه. لطفا التماس میکنم کاری بهش نداشته باش این اولین باری بود که التماس کردن پدرت رو میشنیدی و بشدت ترسیده بودی مرد ناشناس ساکت بود.
"لطفا... هر کاری بخوای...
مرد با صدای آروم و بمش گفت "بسه! من قبلا چندتا گزینه برای انتخاب بهت دادم هیچکس جرعت در افتادن با من رو نداره یا دخترت رو برای ازدواج با من آماده میکنی یا جنگ بین دو خانواده راه میوفته و تو با از دست دادن جونت هزینش رو پرداخت میکنی. تصمیم با خودته
نمیتونستی چیزی که شنیدی رو باور کنی صدای قدم هایی که به در نزدیک میشدن رو شنیدی ولی قبل از اینکه بتونی از جلوی در کنار بری در باز شد و مرد جذابی جلوت ایستاد. اینجا چیکار میکنی لاو؟
۳.۳k
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.