گروگان عشق
گروگان عشق
پارت 66
.
.
.
گفتم بریم دکتر تا ببینم کمرت چی شده گفت اون وقت با اجازه کی گفتم با اجازه خودم. ..لبخند...گفت من که نمیام خودت برو گفتم من که کمرم درد نمیکنه گفت نمیام هر کاری میخوای بکن گفتم پاشو ببینم مگه با توئه کمرت از این بدتر بشه دیگه نمیدونم چیکارش کنم گفت مگه تو داری درد میکشی گفتم بله تو درد بکشی من هم درد میکشم گفت اون وقت از کجا رفتم سمت صورتش گفتم قلبم...بم ...پاشد گفت لوس بازی در نیار گفتم اگه تو بری لباس بپوشی با همدیگه بریم دکتر اینجوری نمیکنم گفت بابا نمیخوام بیام خب چیکار داری رفتم سمتش بغلش کردم گفتم ماوی لطفاً فقط چند دقیقه طول میکشه نگاهم کرد گفت اگه الان بگم باشه بعداً هم پررو میشی گفتم نه فقط این یه بار لطفاً به خاطر خودت دارم میرم میگم گفت ببین تهیونگ اگه دفعه بعد بازم از این کارا بکنی خودت میدونیا گفتم باشه باشه حالا میای گفت آره گفتم پس حاضر شو واست وقت گرفتم گفت خیلی جلو جلو پیش میریا وایسا منم بیا...لبخند...گفتم تازه کجا شد ...لبخند ...
30 مین بعد
من بیرون نشسته بودم ماوی هم رفته بود داخل اتاق دکتر بعد از 20 مین اومدن بیرون دست ماوی رو گرفتم بعد به دکتر گفتم دکتر حالش چطوره گفت خوبن فقط به کمرشون ضربه خورده مواظبشون باشید ...لبخند...گفتم ممنون ....لبخند ...بعد رفتیم توی ماشین گفتم حالت خوبه چیزی نمیخوای گفت نه تهیونگ خوبم...لبخند...گفتم ترسوندیم دختر ...لبخند...
+رفتیم خونه درا باز شدن من رفتم داخل اتاقم لباسم رو عوض کردم بعد روی تخت دراز کشیدم کمرم بهتر شده بود چون دکتر به دستم آمپول زده بود تهیونگ اومد اهل اتاق و طبق معمول گفت حالتون چطوره بانو...لبخند...گفتم خوبم جناب...لبخند ...گفت اگر مایل هستی بفرمایید ناهار ...لبخند...گفتم باشه جناب...لبخند...بلند شدم خم شد سمتم و دستشو جلوم گرفت دستشو گرفتم بعد رفتیم سمت در گفت اول شما بانو...اشاره به در ...رفتم بیرون اونم باهام اومد با همدیگه رفتیم پایین بقیه هم اومدن نشستیم سر میز و شروع کردیم به غذا خوردن
از زبان راوی
غذاشون تموم شد کوک گفت به نظرتون یه فیلم بزارم ببینیم همه تایید کرد بعد نشستن روی کاناپه تهیونگ هم دستشو دور گردن ماوی حلقه کرد و ماوی رو به خودش تکیه داد
1 ساعت بعد
همه داشتن فیلم میدیدند اما ماوی خوابش میومد توی بغل تهیونگ بود سرش آروم فرود اومد روی شونه تهیونگ ..تهیونگ هم بیشتر خودشو چسوند به ماوی
20 مین بعد
ماوی خوابش برد فیلم تموم شد که جنا گفت فکر کنم یکی خوابش برده ...اشاره به ماوی و لبخند ...تهیونگ به ماوی نگاه کرد گفت یااا اینو نگاه کنا... لبخند... تهیونگ ماوی رو براید بغلش کرد و بردش اتاق خودش درازش داد روی تخت بعد خودش هم کنارش خوابید کشیدش توی بغلش و پتو رو کشید روش بعد به موهاش بوسه زد
پارت 66
.
.
.
گفتم بریم دکتر تا ببینم کمرت چی شده گفت اون وقت با اجازه کی گفتم با اجازه خودم. ..لبخند...گفت من که نمیام خودت برو گفتم من که کمرم درد نمیکنه گفت نمیام هر کاری میخوای بکن گفتم پاشو ببینم مگه با توئه کمرت از این بدتر بشه دیگه نمیدونم چیکارش کنم گفت مگه تو داری درد میکشی گفتم بله تو درد بکشی من هم درد میکشم گفت اون وقت از کجا رفتم سمت صورتش گفتم قلبم...بم ...پاشد گفت لوس بازی در نیار گفتم اگه تو بری لباس بپوشی با همدیگه بریم دکتر اینجوری نمیکنم گفت بابا نمیخوام بیام خب چیکار داری رفتم سمتش بغلش کردم گفتم ماوی لطفاً فقط چند دقیقه طول میکشه نگاهم کرد گفت اگه الان بگم باشه بعداً هم پررو میشی گفتم نه فقط این یه بار لطفاً به خاطر خودت دارم میرم میگم گفت ببین تهیونگ اگه دفعه بعد بازم از این کارا بکنی خودت میدونیا گفتم باشه باشه حالا میای گفت آره گفتم پس حاضر شو واست وقت گرفتم گفت خیلی جلو جلو پیش میریا وایسا منم بیا...لبخند...گفتم تازه کجا شد ...لبخند ...
30 مین بعد
من بیرون نشسته بودم ماوی هم رفته بود داخل اتاق دکتر بعد از 20 مین اومدن بیرون دست ماوی رو گرفتم بعد به دکتر گفتم دکتر حالش چطوره گفت خوبن فقط به کمرشون ضربه خورده مواظبشون باشید ...لبخند...گفتم ممنون ....لبخند ...بعد رفتیم توی ماشین گفتم حالت خوبه چیزی نمیخوای گفت نه تهیونگ خوبم...لبخند...گفتم ترسوندیم دختر ...لبخند...
+رفتیم خونه درا باز شدن من رفتم داخل اتاقم لباسم رو عوض کردم بعد روی تخت دراز کشیدم کمرم بهتر شده بود چون دکتر به دستم آمپول زده بود تهیونگ اومد اهل اتاق و طبق معمول گفت حالتون چطوره بانو...لبخند...گفتم خوبم جناب...لبخند ...گفت اگر مایل هستی بفرمایید ناهار ...لبخند...گفتم باشه جناب...لبخند...بلند شدم خم شد سمتم و دستشو جلوم گرفت دستشو گرفتم بعد رفتیم سمت در گفت اول شما بانو...اشاره به در ...رفتم بیرون اونم باهام اومد با همدیگه رفتیم پایین بقیه هم اومدن نشستیم سر میز و شروع کردیم به غذا خوردن
از زبان راوی
غذاشون تموم شد کوک گفت به نظرتون یه فیلم بزارم ببینیم همه تایید کرد بعد نشستن روی کاناپه تهیونگ هم دستشو دور گردن ماوی حلقه کرد و ماوی رو به خودش تکیه داد
1 ساعت بعد
همه داشتن فیلم میدیدند اما ماوی خوابش میومد توی بغل تهیونگ بود سرش آروم فرود اومد روی شونه تهیونگ ..تهیونگ هم بیشتر خودشو چسوند به ماوی
20 مین بعد
ماوی خوابش برد فیلم تموم شد که جنا گفت فکر کنم یکی خوابش برده ...اشاره به ماوی و لبخند ...تهیونگ به ماوی نگاه کرد گفت یااا اینو نگاه کنا... لبخند... تهیونگ ماوی رو براید بغلش کرد و بردش اتاق خودش درازش داد روی تخت بعد خودش هم کنارش خوابید کشیدش توی بغلش و پتو رو کشید روش بعد به موهاش بوسه زد
۴.۶k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.