Part:3
Part:3
صبح ا.ت ویو*
چشمامو باز کردم درد بدی تو شونم حس میکردم من کجام چرا توی اتاق خودم نیستم لباسامو کی عوض کرده؟ وایسا اینجا اتاق..
کوک وارد اتاق شد*
کوک: بهوش اومدی خداروشکر
ا.ت: چرا من اینجام
کوک: خب دیشب..دیشب تیر خوردی و تیر خورد به شونت و اگه دو سانت پایین تر بود میخورد به قلبت و ممکن بود که از دستت بدیم
ا.ت: کی لباسامو عوض کرد؟
کوک: نترس به آجوما گفتم لباساتو عوض کنه بیا صبحانتو آوردم
ا.ت: عا..لازم نبود خودم میومدم پایین
کوک: نامجون گفته که تا یک هفته باید استراحت کنی
ا.ت: یعنی تا یک هفته تکون نخورم(ناراحت)
کوک: عام خب اره به گمونم
ا.ت: من میخام برم اتاق خودم
کوک: از اتاق من خوشت نمیاد؟
ا.ت: نه نه نهه فقط راحت نیستم تو کجا میخابی خب
کوک: باید حواسم بهت باشه و پانسمانتو هی عوض کنم من روی زمین میخابم تو رو تخت باید هی چک کنم وضعیتتو
ا.ت: خوب من میرم اتاق خودم
کوک: پس تو اتاقت میخابم
ا.ت: کوتاه نمیای نه
کوک: تو کاریت نباشه
لیا اومد تو اتاق*
لیا: کوک این هرزه رو تخت منو تو چیکار میکنه(عصبی)
کوک: حرف دهنتو بفهم اسم خودتو نزار روی اون
لیا: هه اون ا.ت هرزه فک کرده میتونه اینجوری...(کوک زد تو دهنش)
کوک: فقط یک بار دیگه اسمش از اون دهن کثیفت در بیاد یه تیر مزنم تو سرت راحت شی حالام گورتو گم کن تو این خونه نبینمت
لیا: پشیمون میشی
کوک: دِ میری یا..
لیا رفت*
ا.ت: رئیس ببخشید(گریه و بغض)
کوک: چرا گریه میکنی اینکه اون هرزس به تو ربطی نداره دیشب بعد از اینکه زخمتو پانسمان کردیم رفتم تا آب بخورم و فهمیدم که از طرف جیمین جاسوس اومده اینجا...
.........................................................................................................
اینمتاپارتسهخدمتشوما😁
صبح ا.ت ویو*
چشمامو باز کردم درد بدی تو شونم حس میکردم من کجام چرا توی اتاق خودم نیستم لباسامو کی عوض کرده؟ وایسا اینجا اتاق..
کوک وارد اتاق شد*
کوک: بهوش اومدی خداروشکر
ا.ت: چرا من اینجام
کوک: خب دیشب..دیشب تیر خوردی و تیر خورد به شونت و اگه دو سانت پایین تر بود میخورد به قلبت و ممکن بود که از دستت بدیم
ا.ت: کی لباسامو عوض کرد؟
کوک: نترس به آجوما گفتم لباساتو عوض کنه بیا صبحانتو آوردم
ا.ت: عا..لازم نبود خودم میومدم پایین
کوک: نامجون گفته که تا یک هفته باید استراحت کنی
ا.ت: یعنی تا یک هفته تکون نخورم(ناراحت)
کوک: عام خب اره به گمونم
ا.ت: من میخام برم اتاق خودم
کوک: از اتاق من خوشت نمیاد؟
ا.ت: نه نه نهه فقط راحت نیستم تو کجا میخابی خب
کوک: باید حواسم بهت باشه و پانسمانتو هی عوض کنم من روی زمین میخابم تو رو تخت باید هی چک کنم وضعیتتو
ا.ت: خوب من میرم اتاق خودم
کوک: پس تو اتاقت میخابم
ا.ت: کوتاه نمیای نه
کوک: تو کاریت نباشه
لیا اومد تو اتاق*
لیا: کوک این هرزه رو تخت منو تو چیکار میکنه(عصبی)
کوک: حرف دهنتو بفهم اسم خودتو نزار روی اون
لیا: هه اون ا.ت هرزه فک کرده میتونه اینجوری...(کوک زد تو دهنش)
کوک: فقط یک بار دیگه اسمش از اون دهن کثیفت در بیاد یه تیر مزنم تو سرت راحت شی حالام گورتو گم کن تو این خونه نبینمت
لیا: پشیمون میشی
کوک: دِ میری یا..
لیا رفت*
ا.ت: رئیس ببخشید(گریه و بغض)
کوک: چرا گریه میکنی اینکه اون هرزس به تو ربطی نداره دیشب بعد از اینکه زخمتو پانسمان کردیم رفتم تا آب بخورم و فهمیدم که از طرف جیمین جاسوس اومده اینجا...
.........................................................................................................
اینمتاپارتسهخدمتشوما😁
۱.۸k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.