💛My little model💛
پارت ۷
جین هو: تورو خدا منو ببخش ا/ت خودش دعوتم کرد
خونشون منم درخواستشو رد نکردم
ا/ت: *بغض کرده* هق عیبی نداره هق
جین هو: ببخشید
و رفت پیش تهیون
تهیونگ: ا/ت اتفاقی افتاده؟
ا/ت: چی؟نه اتفاقی نیافتاده،بریم صبحونه بخوریم؟
تهیونگ: *با لبخند* بریم چرا که نه
آجوما،آجوما پدر کجاست
آجوما: ای وای ببخشید یادم رفت بهتون بگم ی سفر کاری پیش اومد،پدرتون صبح زود رفتن
تهیونگ: باشه دستت درد نکنه
لطفاً میز صبحونه رو اماده کن
آجوما میز صبحونه رو اماده کرد
من و تهیونگ و تهیون و جین هو پشت میز نشستیم
صبحونه تموم شد
خواستم برم که تهیونگ به رانندش گفت منو برسونه
تهیونگ برای بدرقه اومد
خواستم سوار ماشین بشم که تهیونگ دستمو گرفت
تهیونگ: وایسا بینم نکنه تو بخواطر برادرم و جین هو
انقدر ناراحت شدی؟
ا/ت: نه چیزی نشده که(اشک از چشماش سرازیر شد)
تهیونگ: دختر خوشگلی مثل تو که نباید گریه کنه
الان حالت خیلی بده خودمم باحات میام که حواسم بهت باشه و آدرس خونتم یاد بگیرم
ا/ت: تهیونگ میشه بغلت کنم😭
تهیونگ: اره راحت باش
ا/ت توی بغل تهیونگ داشت گریه میکرد تهیونگ ا/ت
رو محکم بغل کرده بود که کسی متوجه اشک های ا/ت
نشه
ا/ت: تهیونگ میشه سوار ماشین شیم میخوام واقعیت
رو بهت بگم فقط قول بده ناراحت یا عصبی نشی
جین هو: تورو خدا منو ببخش ا/ت خودش دعوتم کرد
خونشون منم درخواستشو رد نکردم
ا/ت: *بغض کرده* هق عیبی نداره هق
جین هو: ببخشید
و رفت پیش تهیون
تهیونگ: ا/ت اتفاقی افتاده؟
ا/ت: چی؟نه اتفاقی نیافتاده،بریم صبحونه بخوریم؟
تهیونگ: *با لبخند* بریم چرا که نه
آجوما،آجوما پدر کجاست
آجوما: ای وای ببخشید یادم رفت بهتون بگم ی سفر کاری پیش اومد،پدرتون صبح زود رفتن
تهیونگ: باشه دستت درد نکنه
لطفاً میز صبحونه رو اماده کن
آجوما میز صبحونه رو اماده کرد
من و تهیونگ و تهیون و جین هو پشت میز نشستیم
صبحونه تموم شد
خواستم برم که تهیونگ به رانندش گفت منو برسونه
تهیونگ برای بدرقه اومد
خواستم سوار ماشین بشم که تهیونگ دستمو گرفت
تهیونگ: وایسا بینم نکنه تو بخواطر برادرم و جین هو
انقدر ناراحت شدی؟
ا/ت: نه چیزی نشده که(اشک از چشماش سرازیر شد)
تهیونگ: دختر خوشگلی مثل تو که نباید گریه کنه
الان حالت خیلی بده خودمم باحات میام که حواسم بهت باشه و آدرس خونتم یاد بگیرم
ا/ت: تهیونگ میشه بغلت کنم😭
تهیونگ: اره راحت باش
ا/ت توی بغل تهیونگ داشت گریه میکرد تهیونگ ا/ت
رو محکم بغل کرده بود که کسی متوجه اشک های ا/ت
نشه
ا/ت: تهیونگ میشه سوار ماشین شیم میخوام واقعیت
رو بهت بگم فقط قول بده ناراحت یا عصبی نشی
۱۸.۷k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.