تابع قوانین جمهوری اسلامی
تابع قوانین جمهوری اسلامی
چند پارتی
( وقتی قلدرت بود اما...) ۲
_ کارت به جایی رسیده که حرفو قطع میکنی اینقدر بهت رو دادم ؟
+توکه نمیخوای...
_هیش...میدونم میخوای چی بگی باید در جواب سوالت بگم که اگه فکر کردی قراره از زیر قلدری هام قصر دربری کور خوندی چون همین الان میتونم با یه حرکت رو همین تخت با وجود دردی که داری تا تهه داخلت کنم فهمیدی ؟
+اینکارو...اینکارو نکن خواهش میکنم
روم خیمه زد و شروع به بوسیدن وحشیانه ی لبهام کرد که صدای در باعث شد دست بکشه و از روم بلند بشه مامان و بابام بودن اومدن تو
=دخترم چه اتفاقی برات افتاده ها؟
+مامان هیچی نیست فقط
& ات جان به سوال مادرت جواب بده ، فلیکس پسرم چی شده چرا مواظب خواهرت نبودی
=عزیزم تقصیر فلیکس جان نیست ات باید خودش بهمون میگفت
_ببخشید خاله ببخشید بابا مواظب خواهر کوچیکم نبودم
(مامان ات و بابای فلیکس باهم ازدواج کردن و ات و فلیکس خواهر برادر ناتنی ان)
نگاهی بهش کردم چطور میتونست تو تخم چشماشون نگاه کنه و همچین دروغی بهشون بگه ؟
+مامان بعدا برات توضیح میدم حالا میتونیم بریم خونه؟
=فلیکس جان میتونی خواهرتو ببری خونه منو پدرت باید بریم جایی
_اره حتما خاله مواظب خواهر کوچولوم هستم
توی ماشینش نشستیم و به سمت خونه راه افتادیم
+عالیه واقعاً خیلی خوبه مامانم با بابای قلدرم ازدواج کرده و الانم منو به اون سپرده واقعا بهتر از این نمیشه
_کوچولو دست بردار از این چرندیات
+همینجا پیادم کن من باتو نمیام تو اون خونه ی خالی
_ چیه میترسی برای قلدرت خیس کنی
_خیلی واقعاً خیلی عوضی هستی لی فلیکس..
چند پارتی
( وقتی قلدرت بود اما...) ۲
_ کارت به جایی رسیده که حرفو قطع میکنی اینقدر بهت رو دادم ؟
+توکه نمیخوای...
_هیش...میدونم میخوای چی بگی باید در جواب سوالت بگم که اگه فکر کردی قراره از زیر قلدری هام قصر دربری کور خوندی چون همین الان میتونم با یه حرکت رو همین تخت با وجود دردی که داری تا تهه داخلت کنم فهمیدی ؟
+اینکارو...اینکارو نکن خواهش میکنم
روم خیمه زد و شروع به بوسیدن وحشیانه ی لبهام کرد که صدای در باعث شد دست بکشه و از روم بلند بشه مامان و بابام بودن اومدن تو
=دخترم چه اتفاقی برات افتاده ها؟
+مامان هیچی نیست فقط
& ات جان به سوال مادرت جواب بده ، فلیکس پسرم چی شده چرا مواظب خواهرت نبودی
=عزیزم تقصیر فلیکس جان نیست ات باید خودش بهمون میگفت
_ببخشید خاله ببخشید بابا مواظب خواهر کوچیکم نبودم
(مامان ات و بابای فلیکس باهم ازدواج کردن و ات و فلیکس خواهر برادر ناتنی ان)
نگاهی بهش کردم چطور میتونست تو تخم چشماشون نگاه کنه و همچین دروغی بهشون بگه ؟
+مامان بعدا برات توضیح میدم حالا میتونیم بریم خونه؟
=فلیکس جان میتونی خواهرتو ببری خونه منو پدرت باید بریم جایی
_اره حتما خاله مواظب خواهر کوچولوم هستم
توی ماشینش نشستیم و به سمت خونه راه افتادیم
+عالیه واقعاً خیلی خوبه مامانم با بابای قلدرم ازدواج کرده و الانم منو به اون سپرده واقعا بهتر از این نمیشه
_کوچولو دست بردار از این چرندیات
+همینجا پیادم کن من باتو نمیام تو اون خونه ی خالی
_ چیه میترسی برای قلدرت خیس کنی
_خیلی واقعاً خیلی عوضی هستی لی فلیکس..
۴۷۷
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.