فیک:ساسنگ فن من پارت۹۳
با دیدن ساعت که دوازده ظهر رو نشون میداد, با گیجی بیدار شدم و
تهیونگی که کنارم به خواب رفته بود نگاه کردم.
باید بیدارش میکردم و بهش میگفتم که دارم میرم بیرون؟
اما با دیدن چهره ای که به آسودگی در عالم خواب سیر میکرد, موهام رو
بهم ریختم و بدون ایجاد سر و صدا از تخت پایین اومدم و با برداشتن لباس
ها و گوشیم از اتاق خارج شدم و در رو بستم.
باید قبل از مالقات عصرم با هوسوک, به خونه ی جیمین میرفتم تا از
اوضاع دانشگاه باخبر میشدم.
نمیتونستم تا آخر عمرم, تو خونه پنهان بشم.
همین االنم ممکن بود که بعضی استاد ها حذفم کنن.
یادداشتی روی یکی از نوتی استیک ها تحت عنوان که دارم میرم بیرون
نوشتم و روی یخچال چسبوندم
خواستم برم اما طاقت نیاوردم و دوباره با خودکار چند تا قلب کوچیک کنار
یادداشتم گذاشتم.
بشکنی زدم و زمزمه کردم:
-حاال بهتره. . .
________________________________________
روی مبل سه نفره ی جیمین دراز کشیدم و داد زدم:
-چیزی نمیخورم بیا. . .
با دو تا ساندویچ به سمتم اومد و با دهن پر جواب داد:
_ناهار نخوردم من. . . یکیشم برای تو درست کردم. . . از همون ژامبوناییه که دوست داری.
ساندویچ رو از دستش قاپیدم و درحالیکه گاز بزرگی بهش میزدم گفتم:
-جو دانشگاه خیلی خرابه. نه؟ حتما اسم مستعار لاشی رو روم گذاشتن
ابرویی باال انداخت و لب زد
_نه اونقدرا. . . همون روزای اول یکم بازار شایعات داغ بود اما بعد از
مصاحبه و حمایت فنا و این حرفا, بیشتر به حالت غبطه میخورن که معروف
شدی
به خنده اش نگاهی کردم و گفتم:
_داری مسخرم میکنی آشغال؟ آره بعنوان بازیگر پورن دبیو کردم و معروف شدم
خنده اش رو همراه با ساندویچش خورد و جواب داد:
-اون فیلم که دیگه پاک شده. . . اما دارم راست میگم؛ االن همه فقط
سراغتو از من میگیرن که ببینن کی برمیگردی. . . کسی حرف بدی راجع
بهت نمیزنه. . . یا حداقل جرات نمیکنن که بزنن. . . میدونی که کمپانی کیم
تهیونگ اعالم کرده اگر حرفای مخرب پخش بشه, عاملشو میکشونن
دادگاه؛ همین باعث شده دهن خیلیا بسته بشه
گاز کوچیکی از ساندویچ زدم و آهی کشیدم.
_به هر حال از هفته دیگه برمیگردم. . . اما میدونم همه چیز به این راحتی تموم نمیشه.
_دو سال بگذره همه یادشون رفته. . .
هومی کردم و سودایی که روی میز بود رو برداشتم تا سر بکشم اما با دیدن
کبودی ای که پایین تر از گردن جیمین قابل مشاهده بود, پرسیدم:
-اون کبودی چیه؟
-چی؟
با بهت پرسید و نگاهش رو به سینه اش داد.
با دیدن جایی که بهش اشاره میکردم, تیشرتش رو باال داد و زمزمه کرد:
-هیچی خوردم به کمد. . .
نیشخندی زدم و درحالیکه سودا رو به لبهام نزدیک میکردم گفتم:
-کمدشم انگار خیلی وحشی بوده. . . آخه رون پاتم خورده بهش
رون پاش رو بهم نزدیک کرد و بی حرف مشغول ساندویچش شد.
-هی بهم بگو. . . داری قرار میذاری؟
لبش رو گاز گرفت و گفت:
-نه. . .
نوچی کردم و از حالت دراز کش خارج شدم.
-پس وان نایت رفتی؟ سکس پارتنر؟ فاک بادی؟
-خب. . .
ناله ای از بین لبهاش فراری شد.
-با مین یونگی خوابیدم. . .
به طور کلی ماجرای کراش جیمین روی اون پسر رو از یاد برده بودم.
-صبر کن ببینم. . . تو بهش اعتراف کردی؟
موهای لختش رو عقب زد و گفت:
-آره. . . اما. . . چطور بگم. . .
نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
-مسخره ام نکرد و یا حتی ردم هم نکرد. . . اما قبولم هم نکرد
-یعنی چی؟
تهیونگی که کنارم به خواب رفته بود نگاه کردم.
باید بیدارش میکردم و بهش میگفتم که دارم میرم بیرون؟
اما با دیدن چهره ای که به آسودگی در عالم خواب سیر میکرد, موهام رو
بهم ریختم و بدون ایجاد سر و صدا از تخت پایین اومدم و با برداشتن لباس
ها و گوشیم از اتاق خارج شدم و در رو بستم.
باید قبل از مالقات عصرم با هوسوک, به خونه ی جیمین میرفتم تا از
اوضاع دانشگاه باخبر میشدم.
نمیتونستم تا آخر عمرم, تو خونه پنهان بشم.
همین االنم ممکن بود که بعضی استاد ها حذفم کنن.
یادداشتی روی یکی از نوتی استیک ها تحت عنوان که دارم میرم بیرون
نوشتم و روی یخچال چسبوندم
خواستم برم اما طاقت نیاوردم و دوباره با خودکار چند تا قلب کوچیک کنار
یادداشتم گذاشتم.
بشکنی زدم و زمزمه کردم:
-حاال بهتره. . .
________________________________________
روی مبل سه نفره ی جیمین دراز کشیدم و داد زدم:
-چیزی نمیخورم بیا. . .
با دو تا ساندویچ به سمتم اومد و با دهن پر جواب داد:
_ناهار نخوردم من. . . یکیشم برای تو درست کردم. . . از همون ژامبوناییه که دوست داری.
ساندویچ رو از دستش قاپیدم و درحالیکه گاز بزرگی بهش میزدم گفتم:
-جو دانشگاه خیلی خرابه. نه؟ حتما اسم مستعار لاشی رو روم گذاشتن
ابرویی باال انداخت و لب زد
_نه اونقدرا. . . همون روزای اول یکم بازار شایعات داغ بود اما بعد از
مصاحبه و حمایت فنا و این حرفا, بیشتر به حالت غبطه میخورن که معروف
شدی
به خنده اش نگاهی کردم و گفتم:
_داری مسخرم میکنی آشغال؟ آره بعنوان بازیگر پورن دبیو کردم و معروف شدم
خنده اش رو همراه با ساندویچش خورد و جواب داد:
-اون فیلم که دیگه پاک شده. . . اما دارم راست میگم؛ االن همه فقط
سراغتو از من میگیرن که ببینن کی برمیگردی. . . کسی حرف بدی راجع
بهت نمیزنه. . . یا حداقل جرات نمیکنن که بزنن. . . میدونی که کمپانی کیم
تهیونگ اعالم کرده اگر حرفای مخرب پخش بشه, عاملشو میکشونن
دادگاه؛ همین باعث شده دهن خیلیا بسته بشه
گاز کوچیکی از ساندویچ زدم و آهی کشیدم.
_به هر حال از هفته دیگه برمیگردم. . . اما میدونم همه چیز به این راحتی تموم نمیشه.
_دو سال بگذره همه یادشون رفته. . .
هومی کردم و سودایی که روی میز بود رو برداشتم تا سر بکشم اما با دیدن
کبودی ای که پایین تر از گردن جیمین قابل مشاهده بود, پرسیدم:
-اون کبودی چیه؟
-چی؟
با بهت پرسید و نگاهش رو به سینه اش داد.
با دیدن جایی که بهش اشاره میکردم, تیشرتش رو باال داد و زمزمه کرد:
-هیچی خوردم به کمد. . .
نیشخندی زدم و درحالیکه سودا رو به لبهام نزدیک میکردم گفتم:
-کمدشم انگار خیلی وحشی بوده. . . آخه رون پاتم خورده بهش
رون پاش رو بهم نزدیک کرد و بی حرف مشغول ساندویچش شد.
-هی بهم بگو. . . داری قرار میذاری؟
لبش رو گاز گرفت و گفت:
-نه. . .
نوچی کردم و از حالت دراز کش خارج شدم.
-پس وان نایت رفتی؟ سکس پارتنر؟ فاک بادی؟
-خب. . .
ناله ای از بین لبهاش فراری شد.
-با مین یونگی خوابیدم. . .
به طور کلی ماجرای کراش جیمین روی اون پسر رو از یاد برده بودم.
-صبر کن ببینم. . . تو بهش اعتراف کردی؟
موهای لختش رو عقب زد و گفت:
-آره. . . اما. . . چطور بگم. . .
نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
-مسخره ام نکرد و یا حتی ردم هم نکرد. . . اما قبولم هم نکرد
-یعنی چی؟
۷.۷k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.